رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
دانلود رمان بوسه با طعم زیتون pdf از الهام سادات

دانلود رمان بوسه با طعم زیتون  pdf از الهام سادات

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، طنز، پلیسی، همخونه ای

خلاصه رمان بوسه با طعم زیتون

عشق آیدا و ژیوان از کودکی آغاز شد، اما حادثه‌ ای همه‌ چیز را دگرگون کرد. ژیوان برای همیشه میان عقل و قلبش گرفتار شد و تنها راه را در فراموشی دید. در حالی که آیدا هنوز می‌ جنگد تا عشق قدیمی‌شان را به یاد او بیاورد، سرنوشت با ورود حسام رنگ تازه‌ای می‌ گیرد. اما ورود فرید همه‌ چیز را به دنیایی از خطر، انتقام و راز می‌ کشاند. حالا آیدا باید میان عشق و بقا یکی را انتخاب کند…و ژیوان درمی‌یابد که بلوغ حقیقی یعنی روبه‌رو شدن با ترس‌های قلب خود.

قسمتی از متن رمان بوسه با طعم زیتون

با داد و هوار و در کوبیدن میخوای درو باز کنه؟ تو آدم نیستی؟ نمیتونی با زبون خوش و مهربون بخوای؟ از کی تا حالا جرات پیدا کردی سر آیدا داد میزنی؟ صدای عمو یوسف دقیقا از پشت در میومد. یه “بکش عقب ژیوان” گفت و آروم چند ضربه به در زد. دختر گلم ؟ خوشگل عمو؟ در باز کن ببینم چی شده؟ حداقل به من بگو. دلم وا رفت. مگه می تونستم جلوی محبت عمو یوسف وایستم؟ دستم رفت سمت قفل مکث کردم . حالا چی بهش بگم؟ در و باز کردم. عمو اومد تو. پشت سرش ژینو وایستاده بود که اونم یه قدم اومد جلو و نگاهش به من بود ولی من نگاهش نکردم. عمو یوسف بغلش و باز کرد و رفتم توی بغلش. سرم و گذاشتم روی سینه اش ولی هنوز گریه میکردم.

دستاش مثل یه پتوی گرم پیچید دور تنم. دختر کوچولوی قشنگ من از صبح چی شده انقدر بی قراری ؟ بوسه گرمش روی پیشونیم خورد. ژیوان … خب برو یه لیوان آب بیار چرا وایستادی تماشا میکنی ؟ ژیوان دستپاچه چشم گفت. اومد توی اتاق و از یخچال اتاقم بطری آب برداشت. عمو سرم و نوازش میکرد و روی موهام و می بوسید. ژینو در بطری آب و باز کرد گرفت سمت من. بگیر عمو. یکم آب بخور. دلم نمی خواست حتی بطری آب و ازش بگیرم اما جلوی عمو یوسف نمیشد. دستم و دراز کردم. به محض اینکه بطری آب و گرفتم و بطری و ول کرد، توی چشماش زل زدم و دستم شل کردم و بطری افتاد. یه وای الکی گفتم. زیر لب گفت: لجباز. عمو تند، تند قربون صدقه ام می رفت و می گفت اشکال نداره.

منو نشوند روی تخت و از همون لیوان آب کنار تخت دستم داد. حتی حوصله عمو رو هم نداشتم. عمو یوسف میشه تنها باشم؟ خسته ام میخوام بخوابم. نگران نگاهم کرد. امروز اصلا حالت خوب نبود. باز دلتنگی میکنی عمو؟ ساکت موندم و با پشت دستم اشکم و پاک کردم. باشه به شرطی که دیگه گریه نکنی. با ژینو از اتاق بیرون رفتن. بلند شدم برم دوش بگیرم تا بتونم با خیال راحت زیر دوش گریه کنم. انگار خودم و گم کرده بودم. نفهمیدم چقدر زیر دوش موندم ولی انقدر گریه کردم و هق هق کردم که دیگه نایی نداشتم. از تصور چیزایی که شنیدم معده ام بهم ریخت و بالا آوردم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
عشق آیدا و ژیوان از کودکی آغاز شد، اما حادثه‌ ای همه‌ چیز را دگرگون کرد. ژیوان برای همیشه میان عقل و قلبش گرفتار شد و تنها راه را در فراموشی دید. در حالی که آیدا هنوز می‌ جنگد تا عشق قدیمی‌شان را به یاد او بیاورد، سرنوشت با ورود حسام رنگ تازه‌ای می‌ گیرد. اما ورود فرید همه‌ چیز را به دنیایی از خطر، انتقام و راز می‌ کشاند. حالا آیدا باید میان عشق و بقا یکی را انتخاب کند...و ژیوان درمی‌یابد که بلوغ حقیقی یعنی روبه‌رو شدن با ترس‌های قلب خود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    بوسه با طعم زیتون
  • ژانر
    عاشقانه، پلیسی، طنز، همخونه ای
  • نویسنده
    الهام سادات
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    677
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 6 بازدید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.