رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
دانلود رمان کنارم باش pdf از مینا سیف الله زاده

دانلود رمان کنارم باش pdf از مینا سیف الله زاده

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، دانشجویی

خلاصه رمان روح

داستان دختر و پسر نابغه ایه که سر یه جنجال و دعوا باهم آشنا میشن، تو بورسیه دانشگاهی شرکت میکنند و به فرانسه مهاجرت میکنند، غافل از اینکه پسر داستانمون یه آدم مشهوره که…

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان روح

دانلود رمان بال هایی از پرتو ستاره

قسمتی از رمان

یه لگد محکم به لاستیکش زدم که بیشتر پای خودم درد گرفت ولی به روم نیاوردم. در ماشین باز شد و راننده که عینک دودی زده بود پیاده شد. و دخترا هم پیاده شدن و پشت سرم ایستادند… خانوم چخبر تونه؟ با این سرعت توی خیابون و سبقت گرفتن؟ معلومه اگه ماشین بدن دست یه بچه همین میشه… لحنم و مثل لات ها کردم و جواب دادم: زر نزن یارو، بچه خودتی و هفت جد و آبادت … کی به تو گواهینامه داده هان؟ هی دختره درست صحبت کنااا …. خواستم جواب بدم که نفس پرید وسط بحث و با داد گفت: مثلا درست صحبت نکنه چه غلطی می خوایی بکنی؟ پسره خواست جواب بده که در ماشین باز شد و یه پسر دیگه پیاده شد… از کفش هاش آروم شروع کردم به آنالیزش… بالاتر رفتم و به صورتش نگاهی انداختم. عینک زده بود و چشم هاش دیده نمیشد. ولی لب و دهن روفرمی داشت… جلوتر اومد و عینکش و در آورد که با دو تا تیله ی سبز رو به رو شدم.

یه تای ابروش و انداخته بود بالا و بهمون نگاه میکرد. چخبره؟ چیشده؟ اخم هام رو تو هم کردم و با عصبانیت غریدم: بهتره از ایشون بپرسید، هر چی خواستن بارمون کردند… پسره با تعجب گفت: ای بابا، خانوم یه چیزیم بدهکار شدیما …. بله که بدهکار شدین با این وضع رانندگیتون… پسر جیگره یک قدمیم ایستاد و گفت فکر نمیکنین شما بی احتیاطی کردید؟ اگه گردن نمیگیرید زنگ بزنیم پلیس هان؟ نظرتون چیه؟ هر چه فکر میکنم میبینم دارین از الکی داد و هوار راه میندازین که ازمون پول بگیرید. ولی کور خوندی خانوم من به شما و امثال شما باج نمیدم… دست هام و از عصبانیت مشت کرده بودم. پسره ی بی سر و پا … به من میگه گدا… سوار ماشین شدند و راه افتادند… نیکی گفت: عجب پسرای نچسبی بودن ولی خودمونیما مقصر ما بودیم اگه میخواستن زنگ بزنن پلیس چند تومن از جیبمون میرفت.

به درک میرفت که خوب بود، یارو رسما بهمون گفت گدا. ولی نیلا اون دو تا پسرو دیدی؟ خیلی ناز بودن… خفه بابا کجاشون ناز بود با اون قیافشون… سوار شین بریم… اون سه تا رو تو خونه هاشون پیاده کردم و ماشین و بردم تعمیرگاه … با تاکسی برگشتم خونه و یه راست به طرف اتاقم رفتم… لباسام و عوض کرد . روی میز تحریرم نشستم و شروع به خوندن جزوه های امروز کردم…بعد از تموم شدنش، شروع کردم کتاب رو از اول خوندن… چشم هام خسته شده بود و هوا هم داشت تاریک می شد… در اتاق باز شد. بیا تو… ماهان سرش و تو اتاق کرد و گفت: سلام نیلا، مامان گفت بیام شام صدات بزنم. باشه تو برو منم میام. بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم… از اتاق اومدم بیرون و به طرف آشپزخانه رفتم…سلام محیا، کی اومدی؟ همین نیم ساعت پیش. کلاس ها چطوره؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
داستان دختر و پسر نابغه ایه که سر یه جنجال و دعوا باهم آشنا میشن، تو بورسیه دانشگاهی شرکت میکنند و به فرانسه مهاجرت میکنند، غافل از اینکه پسر داستانمون یه آدم مشهوره که…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    کنارم باش
  • ژانر
    عاشقانه، دانشجویی
  • نویسنده
    مینا سیف الله زاده
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    146
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 11 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.