دانلود رمان فرار های جنوب شهر pdf از آیلین آریانمهر
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه رمان فرار های جنوب شهر
از کوچه پاییز که گذر کنی… خانه ایی را میبینی که متروک و تنها افتاده…. اهای رهگذر دیر امدی روزهایی بود که ما از همین خانه خنده هایمان گوشه فلک راه کر کرده بود! رهگذر به خیالت ان خانه متروکه است.
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان فاسق
دانلود رمان غنچه زخمی
قسمتی از رمان
امیر علی به نگاهی بهم کرد و گفت پای چند میلیارد پول در میونه گیلدا نمیخوام حالا که تا اینجاش اومدم عقب بکشم این پول حق ماس حق امثال منو توعه قوی باش بخاطر حقتم که شده بجنگ رها : امیر علی راست میگه گیلدا بدبختیامونو یادت بیار چقد باید برای نون شبمون بریم جیب ملتو خالی کنیم مرگ یه بار شیونم یه بار یه بار میزنیم به آدمی که مطمئن بی این پولم میتونه زندگی کنه و تا آخرش راحتیم؛ به حرفاشون فکر کردم، نباید نقششونو بهم میریختم؛ حالا که به ته خط نزدیکیم، پس باید همه چی خوب پیش بره: بدویید وقتو تلف نکنید.
امیر علی و رها یه لبخند آرامش بخش زدن و امیر گفت دنبالش بریم بدو بدو رفتیم سمت اتاق اصلی صاحبکار و رفتیم سره گاوصندوق! من: مانی پیرمرده داره چیکار میکنه ؟؟؟ مانی: زنگ زده به زنش و داره هر چی بدو بیراهه راجب صاحب خونه میگه. رها رفت کنار امیر علی نشستو گفت: مطمئنی همینه رمزش؟ امیر علی از پیشونیش به قطر عرق سرد ریخت پایین امیر علی: نمیدونم هیچی نمیدونم! مانی: با اون ویس ضبط شده که مستخدم داشت به پسرش میگفت سه رقم اخر شماره دختر بزرگه صاحب خونه با سه رقم اول شماره ملی زنش و دورقمی که سن دخترشه.
همشو کنار هم گذاشتم با بدختی پیداش کردم باید درست باشه. من: امیر زود باش. امیر علی عرقشو پاک کرد و دستشو گذاشت رو گاوصندوق رمز و وارد کرد و گردونشو چرخوند تیک دره گاو صندق باز با شادی وصف ناپذیری گفتم وای خدایا شکرت! رها دستشو گرفت جلوی دهنش از شوق بهت زده نگاه میکرد. فقط امیر علی اول کپ کرد بعد تک خنده کرد و بعدشم میخندید از ته دل میخندید خنده هایی آروم ولی شادیش گوشه فلکو کر می کرد. مانی وای مامانمینا شما چرا کپ کردید ؟؟؟؟؟ زود باشید جمع کنید همشو….