رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود رمان سایه گناه pdf از فوسا

 

دانلود رمان سایه گناه pdf از فوسا

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، معمایی

خلاصه رمان سایه گناه

دختری یتیم به نام سایه، به همراه عمه و دخترعمه‌اش زندگی می‌کند. او دانشجویی پرانرژی و زبان‌ریز است که گاهی برای تأمین مخارجش با پسرها وارد رابطه می‌شود و از آن‌ها پول می‌گیرد. آخرین کسی که سایه با او آشنا می‌شود، استادش نوید است. نوید پس از مدتی، او را برای همکاری به شرکتش دعوت می‌کند. همین مسئله باعث می‌شود سایه با فرهان، رئیس شرکت و مالک عمارتی که عمه‌اش در آن خدمتکار است، آشنا شود. با ورود سایه به عمارت، اتفاقات تازه‌ای رقم می‌خورد و رازهایی از گذشته‌اش فاش می‌شود.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان باران بهاری

دانلود رمان تاج بلورین

قسمتی از رمان

این احسان شورش را دراورده بود. اما من ناراحت نبودم. ادم موجهی بود. موافقت کردم و وقتی برایم بوق زد از خیابان رد شدم و به طرف ماشینش رفتم. همین که سوار شدم از خنکای سیستم سرمایشی اش لبخندی به لبم امد. سلام کردم و کمربندم را بستم. خسته نباشید. – ممنون. دلناز و دانیال در چه حالن؟ -راه افتاد و همزمان گفت: دانیال دیشب تب کرده بود. بردمش دکتر. طلعت خانم تا صبح بالا سرش بود. دلنازم دلناز چی؟ – آهی کشید و گفت: خیلی بی قراری می کنه. دو روزه مدام میگه من مامانم رو می خوام. نمی دونم چرا بعد سه ماه تازه یاد. مامانش افتاده. با ناراحتی گفتم: بمیرم براش! بیرون می رفتید خب بردمش ولی باز راه نیومد. -سخته براش. احساس تنهایی می کنه. برا همین می خواستم باهات حرف بزنم.

– سرعتش را کم کرد و بعد پارک دوبل بدون ان که به سمتم بچرخد به روبرو خیره شد و گفت: میدونم که بعدش میگی دیگه چی؟ اما باور کن چاره ی دیگه ای ندارم. می تونی قبول نکنی، مختاری. اما اگه قبول کنی یه دنیا بهت مدیون میشم کم و بیش حدس می زدم که منظورش چه می توانست باشد. اما باز شنونده بودم. این بار مستقیم نگاهم کرد و گفت: بیا با ما زندگی کن! یک دفعه گفتم: چی؟ میدونم خیلی پرروییه اما به عنوان یه پدر ازت می خوام که یه مدت بیای عمارت. ناخواسته پوزخندی زدم و گفتم: صاحب خونه که کس دیگه ایه اگه منظورت فرهانِ من امشب می خوام باهاش صحبت کنم. – اگه قبول کنی لطف بزرگی در حق من و دخترم کردی مسخره بود. هم کار خوب هم جای خوب.

کمتر از نصف سال برایم مهیا شد. چه کسی از عمارت به ان بزرگی و عظمت می گذشت؟ دخمه ی پوسیده ای که در ان زندگی می کردم در برابر عمارت هیچ بود! احسان از سکوتم استفاده کرد و گفت: خب نظرت چیه؟ درسته روزا میری سر کار اما همین که دلناز بفهمه. شب میای پیشش برام کافیه. اتاق بغلیش رو میگم برات اماده کنن. هوم؟ مسلما پیشنهاد خوبی بود. اما من تنها نبودم … راستش عمه ام. – نگران مریم خانم نباش. دیشب بهم زنگ زد و گفت می خواد برگرده سرکار! اما عمه ام باید استراحت کنه. – گفت کارای سبک می کنه. منم موافقت کردم. خیلی شوکه شدم. – لبخند اطمینان بخشی زد و گفت: پشیمون نمی شی. اگه نظرت مثبته من امشب با فرهان صحبت کنم. منم باید با عمه ام مشورت کنم. – خیلی خب. پس جواب قطعی رو اخر شب بهم دیگه بگیم. – اوکی؟ با لبخند سرم را تکان دادم و گفتم: باشه. احسان مرا رساند و رفت.

از پیشنهادش بدم نیامد. خیلی خوب می شد اگر سایه هم عمارت نشین می شد. فرهان: روی تختم دراز کشیده بودم و فکرم درگیر اتفاقات امروز بود. از این که مدتی یک دختر وقتم را گرفته بود و تا حدودی اعصابم را بهم ریخته بود ناراضی بودم. اخرین زنی که در زندگی ام بود نازنین بود که ان را هم از سر راهم برداشتم. اخر هفته بلیط داشت و به امریکا برمی گشت. نازنین خیلی قبل ترها برای من تمام شده بود. با ضربه ای که به در اتاقم خورد جا به جا شدم و .گفتم: بیا تو در که باز شد احسان را در آستانه ی در دیدم. احسان برادرم بود اما هیچوقت برای هم برادری نکردیم. با یاداوری اتفاق امروز عصر اخم غلیظی کردم. امروز جلوی در شرکت سایه را سوار .کرد و رفتند بد موقع نیومدم که؟ -روی تخت نشستم و گفتم: نه بیا تو.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دختری یتیم به نام سایه، به همراه عمه و دخترعمه‌اش زندگی می‌کند. او دانشجویی پرانرژی و زبان‌ریز است که گاهی برای تأمین مخارجش با پسرها وارد رابطه می‌شود و از آن‌ها پول می‌گیرد. آخرین کسی که سایه با او آشنا می‌شود، استادش نوید است. نوید پس از مدتی، او را برای همکاری به شرکتش دعوت می‌کند. همین مسئله باعث می‌شود سایه با فرهان، رئیس شرکت و مالک عمارتی که عمه‌اش در آن خدمتکار است، آشنا شود. با ورود سایه به عمارت، اتفاقات تازه‌ای رقم می‌خورد و رازهایی از گذشته‌اش فاش می‌شود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    سایه گناه
  • ژانر
    عاشقانه، معمایی
  • نویسنده
    فوسا
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    1539
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 133 بازدید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.