پست های ویژه
دانلود رمان نامتقارن pdf از red_writer
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
پونه جم در کل دوران زندگی مشترکش با همسرش نامی، شیفتگی و فریادهای زیادش برای خواسته شدن و حفظ رابطه اش نافرجام می ماند و تصمیم به طلاق می گیرد، برگشت غیرمنتظره خانواده همسرش به همراه مرد جدیدی به نام یغما منجر به اتفاق های پیش بینی نشده ای می شود که در تصمیم ادامه زندگی مشترکش با نامی اثر می گذارد و …
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان بی تو دوباره میشکنم
دانلود رمان به وقت مرگ
قسمتی از رمان
پونه جون بقیه بچه ها اون قسمت ایستادن برو پیششون احساس غریبی نکنی جانم …میدونم اهل تعارف نیستی وگرنه همراهی ت میکردم برو راحت باش عزیزم لبخند سرخوشی میزند نامی نگاه تلخی را نصیبم میکند و هر دوشادوش هم دور میشوند. دقیقا مخالف سمتی که شهره نشانم داده بود میروم در تراس را باز میکنم و نفس عمیقی میکشم و داخل میشوم باغ کمی ترسناک به نظر میامد ان هم به خاظر روشن نبودن همه جراغ هایش! صندلی عقب میکشم و مینشینم دستم را زیر چانه ام میدهم صدای ضرب اهنگ هنوز در مغزم اکو میشود
گوشی ام را چک میکنم هفت تماس بی پاسخ از امیر! و سه تماس از طهورا .همه را نادیده میگیرم و گوشی را روی میز تقریبا پرت میکنم و دنبال ادکلنم میگردم .نبود ! یادم می اید اخرین جایی که گذاشته بودم روی میز ارایشی ام داخل اتاق بود .پوف کلافه ای میکشم و همین که میخواهم گوشی ام را داخل کیفم بگذارم دست مردانه و اشنایی جلویم قرار میگیرد! به شدت غافلگیر شده بودم کی امده بود که متوجه نشدم ؟ پوزخندی میزند و فکر میکنم از عادت همیشگی اش باشد چون نه رنگ تحقیر داشت نه چیز دیگری البته در این لحظه! نمی خواستم بترسونمت.
به خاطر موقعیت نشسته ام سرم را بیشتر از حد معمول بلند میکنم کمی حرص زده میگویم ولی ترسیدم! دستی به مو های پر و زیادی شب رنگ ش میکشد . ب یخیال شانه اش را بالا می اندازد و من با هنوز درگیر وقت امدنش بودم که اصلا متوجه نشدم ، از کی ایستاده بود و تماشایم میکرد ؟ نزدیک تر میاید و لیئان شربت دستش را جلویم میگذارد و برخلاف تصورم صندلی کناری ام را بیرون میکشد و مینشیندو انهم با حفظ فاصله! لیوان را بر میدارم همین که میخواهم ان را به سمت دهانم ببرم ،ویبره گوشی ام و عکس بزرگ امیرعلی متوقفم میکند.
