دانلود رمان بیم pdf از خانوم_کاف برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رمان بیم داستان زندگی دختری رو روایت میکنه که اعتماد به نفس زیادی برای رویارویی با آدما نداره و به مجازی پناه میبره. کم کم توی منجلاب فرو میره و وقتی به خودش میاد که یه اشتباه جبران ناپذیر کرده ! هدیه فکر میکنه تنهایی میتونه مشکل رو حل کنه ولی برخلاف اون چیزی که تصور میکرد خیلی زود همه از رسوایی که به بار اومده باخبر میشن
حنا با شنیدن اسم نقطه ضعفش خیز برداشت سمت موهام، جهشش بی فایده بود چون سریع خودمو عقب کشیدم و تا جایی که میشد ازش فاصله گرفتم وبه دیوار پشتم تکیه دادم. با اینکه اصلاً حرف خنده داری نبود ولی برای اینکه حرص بخوره بلند میخندیدم. یهو توپید بهم. خیلی خوشگلی دهنتو مثل اسب آبی باز میکنی؟! اینو که گفت خندم واقعی شد و بیشتر بهم ریخت. آره تازه شدم مثل خودت!
حنا که از کوتاه اومدن من نا امید شده بود جون کشداری گفت. آشغال چیزایی که خوردم بودم رو دستم گرفتم و بلند شدم چون اگه مامان برمیگشت خونه بیچاره ام میکرد. به حنا که قصد خوابیدن داشت گفتم: پاشو الان مامان میاد خونه کثیفه، ناهارم مونده! بدون اینکه منتظر جواب باشم رفتم تا به کارا برسم و لحظه آخر صداش به گوشم رسید. درس دارم من. بهونه همیشگیش بود، خوبه حالا اینهمه درس میخونه و ترم دو مشروط شده.
معمولاً کار کردنم رو کند ترین حالت ممکن بود چون سعی داشتم تا جایی که میشه تمیز کار کنم. مامان که برگشت خونه هنوز جارو خونه و ناهار مونده بود. با کف دستم عرق پیشونیم رو پاک کردم و رفتم تا سبزی هایی که گرفته بود رو ازش بگیرم. نگاه اجمالی به پذیرایی انداخت و اخماشو کشید تو هم و توپید. هنوز خونه رو جارو نزدین؟! پس از صبح چیکار کردین ؟! سبزیارو بردم آشپزخونه و دوتا سینی و لگن گذاشتم تا بیاد با هم پاک کنیم.