دانلود رمان تخت طاووس pdf از عاطفه منجزی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
با تخریب خانه کلنگی قدیمی خانه کهنه ساخت مجاورش هم فرو میریزد این حادثه آغاز تقابل بین لیا و همسایه مرموز و جذابش میشود …
وقتی دیگر مطمئن بودم این دو دستشان در یک کاسه است، نمیدانم دنبال چه چیز بیشتری بودم، شاید رو در رو شدن با این دو مرد آن هم درست در منطقهی امن خودشان و چشم در چشمشان ایستادن و رو کردن دستشان. بیست دقیقه ای دورسالن چرخیدم و از آمدنشان خبری نشد که نشد حوصلهام حسابی سر رفته بود، چشمم بین دو میزی که یکی بزرگتر از دیگری بود چرخید، نمیدانستم فرق بیلیارد و اسنوکر چیست و کدام میز مال کدام بازی است، چشم برگرداندم سمت باکس چوبها، حدس زدم برای هر دو نوع بازی بالاخره از همین
چوبهای بیلیارد استفاده میکنند، برای سرگرمی یکی از چوبها را دست گرفتم و کمی زیر رو رویش کردم، بعد هم دو توپ رنگی برداشتم و گذاشتمشان روی میز، چیزی که در فیلم ها دیده بودم این بود که با سر چوب، ضربه ای به یکی از توپها میزدندو توپ اول را میفرستادند سمت توپ دیگر … و اگر ضربه را حرفهای زده بودند، توپ دوم شوت میشد توی یکی از سوراخهای دور میز… پوزخندی کنج لبم نشست توپ سیاه را نزدیک تر از آن یکی توپ گذاشتم جلوی دستم این”آرمان” در نقش شوالیه ی سیاه پوش، هدف اولم!… توپ
سفید را هم گذاشتم در تیررس توپ اول اینم صمصام خان، هدف نهایی…. چوب را بلند کردم و انداختم سر شانه ام اینم منم! ببینم با یه ضربه میتونم جفتتونو بندازم توی یکی از این گودالهایی که نتونین از توش بیرون بیاین. خب، نشد که بشود چندباری تلاش کردم اما ضرباتم یا کم جان بود یا زیاد پر جان بالاخره از خیر ضربه زدن به این دو توپ گذشتم همه چیز را برگرداندم سر جای خود و فکر کردم ممکن است حالا حالاها سر و کلهی این دو نفر پیدا نشود، من هم تشنه بودم و از وقتی آن همه دروغ سریالی را برای آقا نعمت سر هم بافته بودم …