پست های ویژه
دانلود رمان بازگشت عاشقانه pdf از مرضیه نعمتی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
الهه دختری عاقل و کاردان است که مسئولیت زندگی در غیاب مادرش را بر عهده دارد و در مقابل پرهام پسر همسایه که تک پسر و بی قید است و مورد توجه شدید خانواده. رویارویی این دو نفر اتفاقات تلخ و شیرینی در داستان رقم خواهد زد …
وحشت زده به طرفش دوید سر او را از روی فرش بلند کرد و روی پاهایش گذاشت و صدایش زد: الهه، الهه جون چت شده؟ الهه چشمان نیمه بازش را به صورت نگران و مضطرب پرهام دوخت. طاقت دیدن نگرانی او را نداشت. لبخندی بی حال زد و گفت: هیچی نیست بابا فکر کنم فشارم پایین اومده. خواست سرش را از روی پای پرهام بلند کند که دوباره حالت سرگیجه به او دست داد و چشمانش سیاهی رفت. پرهام فورا او را روی دست بلند کرد الهه که خود را در میان زمین و هوا
معلق میدید سعی کرد پایین بیاید اما پرهام اجازه نداد و او را از خانه بیرون برد. سوز سرد به صورتش خورد دیگر چیزی نفهمید و کاملاً از هوش رفت. چشم که باز کرد پرهام را با لبخندی زیبا خم شده روی صورتش دید حرارت نفس‌‌های او جانی تازه به روحش بخشید: کجام پرهام لبخندی معنی دار زد الهه نگاهی به دور و برش انداخت قطرات سرم به آرامی وارد دستش می شدند. فضای اتاق ساکت و آرام و دیوارهای آن به رنگ سفید بود. متوجه شد بیمارستان است. به پرهام که همچنان
لبخند بر لبش بود نگاه کردو گفت: چم شده؟ من تا حالا بیهوش نشدم. پرهام خندید. متعجب از خنده او گفت: چرا می‌خندی؟ پرهام بالا سر او رفت و ایستاد به چهره او که در آن لحظه با روسری سفید معصومیت یافته بود، زل زد و گفت: الهه تا حالا کسی بهت گفته مامان بودن چقدر بهت میاد؟ الهه در حالی که متوجه منظور او نشده بود، با لحنی قاطع گفت: مادر و پدر شدن برای ما زوده. پرهام ابرویی بالا انداخت و دستانش را به آرامی در جبیش گذاشت: اون وقت اگه خدا خواست چی؟
