دانلود رمان سلطه گر (جلد سوم مجموعه منظومه تاریک) pdf از پرتو فرهمند برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
برای تمام نجات یافتگان؛ کسانی که زخمی عمیق بر جسم و روحشان حک شده. کسانی که با شرورترین انسان ها رو به رو شدند، کسانی که با ترسناکترین سرنوشت ها جنگیدند و هنوز در عرصهی زندگی استوار ایستاده اند.کلبه ای فرسوده. سحر گاهی سرد. قصهای که به پایان رسیده بود. اما اون قصه رو انقدر بلند تعریف نکرده بودن تا به گوش کسی که میتونست کمکی بکنه برسه. مرد در کنار درخت ایستاده بود، درختی که در دوهفته گذشته از اون برای تحتنظر گرفتن خونه استفاده کرده بود. خونه ای تنها و دور افتاده که مزارع و مِه احاطهش کرده بود و خودش به تنهایی وهم آور و ترسناک بود …
لعنتی! دانته از این پسرهی کله خر متنفر بود. دانته چندبار فک ضرب خوردهش رو باز و بسته کرد. چشماشو روی پسر چهارده ساله ای که گذشتهی تلخ و دردناکش باعث شده بود تبدیل به یک بچهی عوضی کله شق بشه، خیره نگه داشته بود. از عمد پوزخند میزد و کشیده شدن عضلات صورتش باعث میشد که گونهی مشت خورده کبودش، درد بگیره. دانته مشتش رو عقب کشید ضربهی محکمی به پهلوی اون پسر کوبوند. صدایی از پسر در نمیومد با حرکت سریع و فرزی که
حاصل سال ها تمرینات شدید بود، نیم چرخ زد و آرنجش رو با شدت توی کمر دانته فرود آورد. لعنت بهش این یکی واقعا درد داشت اما دانته خندید و گفت: یالا مرد کوچیک. از عمد این حرفو میزد تا اون پسر رو تحریک کنه. خدایا! فقط می خواست یه واکنش از اون پسر ببینه، خیلی خواستهی زیادی بود؟ بیشتر از یک سال بود که داشت روی این پروژه کوچیک کار میکرد و میخواست به هر روشی که شده اون پسر رو مجبور کنه که از لاک دفاعیش بیرون بیاد و در عوض تنها
چیزی که نصیبش شده بود نگاههای پوچ و توخالی چشم های آبیش بود. با اینکه این پسر خیلی روی مخش بود اما ازش خوشش میومد مخصوصا بخاطر اینکه این پسر یکی از افرادی بود که شدیدا گند میزد به اعصاب پدرش هر چیزی که باعث گند خوردن توی حال و احوال مارونی خونخوار میشد، برای دانته یک موهبت بزرگ به حساب میومد. از ناکجا آباد مشتی توی فکش کوبیده شد و پشت سرش همون مشت دوباره توی دماغش کوبیده شد. عوضی بیشعور!