دانلود رمان شراب pdf از راحیل مسیح برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ونوس با شوهرش علی به بنبست رسیده اما توانایی مراجعه به دادگاه و طلاق گرفتن ندارد. علی سر کار نمیرود و اجازه هم نمیدهد ونوس کار کند. ماه ها است که در خانه نشسته و در نهایت فقر با اخلاق گندش سوهان روح ونوس شده. یک شب ونوس به مهمانی یکی از دوستانش میرود تا شغلی برای شوهرش جور کند. بدقولی یک رفیق مجبورش میکند که دیر وقت پیاده به خانه برود. سرنوشتش با دزدیده شدن توسط چند زن تغییر میکند. چشم باز میکند و میفهمد در کشور دیگری است …
سکوت عجیبی حکم فرما میشود. دوباره به رئیس نگاه میکنم با اخم های گره خورده و قدم های محکم یکی از دستهایش را به لبه کتش گرفته و مستقیم به سمت ما می آید. یکی از مأمورها صندلی مجلل میزبان را عقب میکشد و رئیس با همان اخم ها بدون اینکه نگاهی به کسی کند می نشیند. کف هر دو دستش را روی میز میگذارد و خیره به کاغذی که خدمتکار جلوی او گذاشته میگوید: من از قبل قولی به کسی دادم؟ همکار دنیز کنارش میایستد: به شماره
بیست و یک قول دادید امروز براش وقت بگذارید. از جیب داخل کتش یک خودنویس طلایی رنگ بیرون میکشد درش را باز میکند و چیزی روی کاغذی که از قبل کنار بشقاب ها گذاشته اند مینویسد. نگاه من روی چین کوچک میان ابروها و نوع عجیب نگه داشتن خودنویس در دست چپ رئیس حرکت میکند: شام با شماره بیست و هشت میخوام تنها باشم… شماره بیست و… خدمتکار کمی خم میشود و یادش میاندازد: بیست و یک… نگاهش را متفکر بالا می آورد و به
روبرو میدوزد. دخترها دست و پایشان را گم کرده اند و من تازه میبینم چشمان رئیس رنگ عجیبی دارد صدای چند نفری میآید که سلام میدهند بدون اینکه جوابشان را بدهد دوباره به کاغذ خیره میشود: شماره بیست و یک میتونه وقتی توی کتاب خونه هستم بیاد… فقط ده دقیقه وقت داره گند بزنه به وقت استراحتم. کاغذ را به سمت خدمتکار میگیرد و در خودنویسش را میبندد. با همان ژست عصا قورت داده دوباره درون جیب داخل کتش میگذارد و دستور میدهد: سرویس بیارید …