دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آن هایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت و بر بال فرشته ای نشست. فرشته گل انار را آورد و روی درختی در باغی روستایی نشاند. گل انار از فرشته پرسید: کی می رسیم؟
در را که باز کردم و روی و روی صندلی عقب نشستم علاوه بر گرمایی که مهمان وجودم شد؛ بوی خوش غذا که در بوی شدید ادکلن علیرضا ادغام شده بود مشام را نوازش داد. گرسنه بودم و با احساس بوی غذا معده ام به تکاپو افتاد. دلم می خواست هر چه زودتر به خانه برسیم. آرزو می کردم کاش این مردک لعنتی گورش را گم کند و من رویا بتوانیم با خیال راحت غذا بخوریم و کمی با هم حرف بزنیم. تمام
مدتی که البته کوتاه بود مجبور بودم نگاه هرزه اش را هر از گاهی از توی آینه تحمل کنم هزار بار آرزوی کردم الهی بر نگاهش خاک بریزم که انقدر به زن و دختر مردم خیره نشود. مردک در هیزی هیچ کم نداشت و من نمیدانم رویای احمق عاشق چه چیزی شده بود! همراه رویا وارد آپارتمانش شدیم و علیرضا مشغول پارک کردن اتومبیلش شد. به آشپزخانه رفتم تا چای درست کنم. رویا پالتویش را از تن خارج کرد و
روی مبل انداخت.کش مویش را هم باز کردو موهایش دورش رها شد. عاشق رنگ و مدلش بودم. وارد آشپزخانه شد و به سمت کابینت ها رفت تا میز را بچیند. _رویا میتونی علیرضا رو یک جوری رد کنی بره میخوام باهات حرف بزنم. بشقاب ها را از توی کابینت بیرون آورد و گفت: آره بزار ناهار بخوره زشته بعد اگه تونستم یک بهانه جور میکنم بهش میگم بره بشینیم گپ بزنیم ببینم تو چه مرگته همه اش اخمات توی همه …