دانلود رمان دروغ های سفید pdf از لیندا هووارد برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
در رتبه بندی بین بدترن روزهای زندگی او… امروز رتبه ی اول نبود. اما می توانست یکی از سه تای اول باشد. جی گرانجر تمام روز سعی می کرد تا عصبانیتش را کنترل کند آنقدر خودش را محکم کنترل کرده بود که سرش به شدت درد میکرد و شکمش به هم میپیچید. به خود اجازه نداد تا کنترلش از دستش در برود. تمام روز با وجود ناامیدی و عصبانیتش که هر لحظه بیشتر می شد. خودش را مجبور کرده بود تا آرام بماند. حالا احساس می کرد دیگر نمی تواند ذهنش را کنترل کند. فقط دلش می خواست تنها باشد…
زمانی که صبح روز بعد جی بیدار شد کامل بدون حرکت در تخت خواب دراز کشیده بود. به اطراف اتاق ناآشنای هتل خیره شد و سعی می کرد از اتفاقات گذشته سر در بیاورد. تقریبا در هاله ای مبهم قرار داشتند به جز خاطره کامل واضح از مردی که اتفاقات روز گذشته روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود.. استیو… آن مرد استیو بود. می بایست او را به یاد می آورد. حتی اگر ۵ سال گذشته بود. یک زمانی عاشقش
بوده چیزی در مورد او میبایست آشنا می بود حتی با وجود آن همه ورم و کوفتگی. احساس گناه عجیبی او را در بر گرفت. اگر چه میدانست احساس مسخره ایست اما به نظر می رسید اجازه داده تا او آنقدر در زندگی اش کمرنگ شود که حتی نتواند چهره اش را به خاطر بیاورد. جی از تخت خواب بیرون آمد. بفرما… یک بار دیگر اجازه داده بود تا چیز ها برایش بیش از اندازه اهمیت پیدا کنند. استیو همواره به
او میگفت: یکم زندگی را آسان تر بگیرد… و گاهی اوقات تن صدایش توأم با ناشکیبایی بود، این هم یکی دیگر از جنبه هایی بود که آن ها با یکدیگر ناسازگار بودند. جی خیلی شدید و زیاد با هرچیزی در دنیای اطرافش درگیر بود در حالی که استیو با شوخ طبعی و سرسری از همه چیز می گذشت. آن روز صبح او دیگر آزاد بود که به نیویورک برگردد اما برای انجام این کار بی میل بود. در ضمن امروز تنها شنبه بود و…