دانلود رمان ان دی ای (جلد دوم) pdf از سحر نور باقری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
در علم پزشکی به تجربه ی نزدیک به مرگ، NDE گفته میشه. مرگ ناگهانی حسام همه رو شوکه کرده. سیاوش، فرید و علی که به این مرگ مشکوکن؛ دنبال دلیل اصلی این اتفاق می گردن. پدرام، پسر مرموزی که ادعا می کنه دوست حسام بوده، دنبالشون راه میوفته تا اونا رو از خطر دور نگه داره. اما چرا؟ جوابش فقط سه کلمه است؛ پدرام همون حسامه…
سرما و ترس تنها چیزایی بود که حس می کردم… یه گوشه جمع شده بودم و دندونام از سرما بهم می خورد و لرزش استخونامم می تونستم حس کنم… سرما تا مغز استخونم نفوذ کرده بود … دستمو رو بازوهام گذاشتم و مالیدمشون تا حداقل یکم گرم شه… فایده ای نداشت… تو اون تاریکی بخار نفس هامو به وضوح می تونستم ببینم… حالت تهوع داشتم… سردم بود… احساس ترس می کردم… نفس هام تند بود… گلوم به خاطر سرمای خشک،
درد می کرد و می سوخت… می خواستم داد بزنم… می خواستم از جا بلند شم و دورشم… نمی شد… نمی تونستم… پام به چیزی بسته شده بود که نمی دیدمش…. یه جا نشستن رو دوست نداشتم… می دونستم اگه اونجا بی حرکت بشینم، یخ می زنم… احساس بدی به محیط اطرافم داشتم… هاله هایی از نیروهای پلید رو حس می کردم… می دونستم تنها نیستم… کسی یا شاید کسایی با من تو اون اتاق بودن… کف دستم، ها کردم…
حتی نفسمم سرد شده بود… صدای آروم نفسی از فاصله ی نزدیکم اومد… سر جام خشک شدم… پامو تکون دادم… گیر کرده بود… هر لحظه صاحب اون نفس ها بهم نزدیک تر می شد و می تونستم بخار دهنش رو ببینم… تو خودم جمع شدم… ترسیده بودم… اون نیروی خروشان آرامش بخش درونم رو حس نمی کردم… بدون اون من یه انسان بی دفاع بودم… از نزدیک شدن اون فرد وحشت داشتم… خودمو به دیوار پشتم چسبوندم و…