پست های ویژه
دانلود رمان قلب یخی pdf از فرزانه فرخ پور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
قضاوت اشتباه و عجولانه مردی به همسرش، تهمت خیانت و اعتماد بی جا به دوستی که تحت تاثیر یک زن میخواد به بهترین دوستش خیانت کنه و نمیدونه زیباترین هلو هم ممکنه کرم داشته باشه، در نتیجه تصمیم و انتخابی اشتباه تر و در آخر پشیمانی… اما پشیمانی هیچ وقت سودی نداشته و ندارد و همیشه فرصت برای جبران نیست و گاهی یادمون میره، فراموش می کنیم که خیلی زود دیر می شود…
با سرعت از خانه خارج شد، حتی فرصت نکرده بود خود را در آینه ببیند.. حسابی دیرش شده بود، اگر تا نیم ساعت دیگر به مقصد نمیرسید تا مدت ها فرصت ملاقات با شهرداری منطقه را از دست می داد.. به سختی او را مجاب به ملاقات کرده بودند و حالا…مدام خود را لعنت می کرد که چرا یادش رفته ساعت را کوک کند. اکثر روزها صبح زود بیدار میشد با اینکه شب قبل هم زود خوابیده.. اما صبح خواب مانده می خواست زمین را گاز بگیرد..
کلا علاقه زیادی به گاز گرفتن داشت” پایش را روی پدال گاز فشرد… ماشین از جا کند شد… به سرعت به راه افتاد. خیابان های شلوغ… مجبورش می کرد از کوچه پس کوچه ها عبور کند.. حتی در کوچه ها هم تند می رفت… امروز برایش روز گندی بود… بدشانسی پشت بدشانسی.. مدام به بن بست می خورد.. به خیابان های نا آشنا و بی ربط..این اعصابش را خط خطی می کرد. از هر طرف به مانعی بر میخورد… شیشه ماشین را پایین داد سوز
و سرما به صورتش خورد اما درونش آتش بود، با آن قیافه به هم ریخته و موهای پریشان آن، روز زیادی خوش تیپ بود… قیافه اش مناسب یک جلسه کاری آن هم با مسئولان شهرداری نبود… در خیابان ولیعصر ماشینی با سرعت از جلویش پیچید… مجبور به گرفتن ترمز به شدت پدال را فشرد… ترمز زدن همانا… برخورد ماشینی از پشت همانا… دلش می خواست فریاد بزند و زمین و زمان را به هم بریزد… دلش می خواست تمام ماشین ها را خرد کند…
