پست های ویژه
دانلود رمان بی من مرو pdf از شهره وکیلی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رامش در پونزده سالگی عاشق بهنام میشه و باهاش ازدواج میکنه که حاصل این ازدواج سه فرزند هستش رامش که زنی بسیار تندخو و خودسر هستش تصمیم میگیره که بوسیله ی برادرش به آمریکا مهاجرت کنه ولی بهنام با اینکار موافق نیست اما…
ساعت هشت شب بود. رامش که با آرزوهای بی پایان خود آسمان را به تنگ آورده بود، با مشکلات زیاد بالاخره شماره را گرفت و منتظر شد. بعد از دو سه زنگ بالاخره همایون جواب داد:”الو.” “سلام همایون جان منم رامش.” “سلام عزیزم قطع کن من می گیرم.” “عیبی ندارد نگران پول تلفنی؟” “آره قطع کن.” دقایقی بعد تلفن به صدا در آمد. رامش که از فرط خوشحالی چشمانش می درخشید جواب داد:”سلام همایون جان.” “سلام خواهر گرامی
حالت چطور است؟ خبرهای جنگ خیلی ناراحتم کرده.” “از حال ما نپرس. داریم پوست می اندازیم. با هر صدای آژیر قرمز می میریم و زنده می شویم.” “بابا صد دفعه گفتم بلند شوید از آن مملکت بزنید بیرون.” رامش که موافقتش را با هزاران زبان فریاد می کشید با زبان بازی جواب داد:”آخر همینطوری که نمی شود. بهنام راست می گوید. اول باید فکر هایمان را بکنیم بعد دست به کار بشویم.” “مگر مامان برایت نگفته؟” رامش دکمه آیفون تلفن را
فشار داد و صدا پخش شد:”چرا گفته ولی راستش بهنام می ترسد.” “چه ترسی؟ گوشی را بده به او ببینم این ابرمرد از چه می ترسد. بهنام از جنگ نمی ترسد آن وقت از کوچ می ترسد؟” رامش نگاهی عشوه گرانه به بهنام انداخت. نگاهش شراره شگفت زنان به کام نرسیده را داشت. با لحنی متعلق به دنیایی دیگر در جواب خنده ریزی کرد و گفت:”می ترسم طلاقم بدهد و دیگر خرتر از من گیرش نیاید.” صدای قهقهه همایون بلند شد. جواب داد:”کاش…
