دانلود رمان آقای گارسیا (جلد سوم) pdf از T_L_Swan برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظهی اولی که چشمامون با هم قفل شد میدونستم پر از مشکله. سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم… سپس قهوهای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور. دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوههام متنفر بود اما مدام برمیگشت. بازیشو میدونستم. به قهوهام میگفت مرگی توی فنجون. و من بهش می گفتم هدیهای از طرف خدا برای زنها. دروغ هم نمیگفتم…
راهروی خوابگاهم، هولمز کورت، در دانشگاه رو طی کردم. فکر کنم امتحانم رو و گند زدم، لعنتی. صدای خنده در سالن طنین انداز شد و صدای آهنگ تکنو از دور به گوش می رسید. برگشتن به اینجا مثل این میمونه رفتن به اینجا به جهنم وارد میشی. هیچ وقت به اندازه اینجا از جایی متنفر نبودم. همه به اندازه کافی خوبن، اما احساس می کردم مادربزرگشونم. بیست و پنج سالم بود، یه دانشجوی بالغ به حساب میومدم، اما به دلایلی نامعلوم،
بورسیه تحصیلیم روبا دانشجوهای سال اولی که همه اشون هجده سالشون بود قرار دادن. همه اشون یا در حد مرگ گیجن یا سیگار میکشن، و واقعاً برام مهم نیست که چه کار می کنند، اما وقتی این کارو انجام میدن نیازه اینقدر سر و صدا کنند؟ اینجا مثل کلوپ شبانه بیست و چهار ساعته میمونه. تمام شب رو پارتی میگیرن و تمام روز می خوابن. خیلی برام سواله چطوری واحداشون رو پاس می کنند. وقتی از پله ها بالا می رفتم نفسم رو به شدت بیرون دادم.
آهنگ الان داره بلندتر میشه. البته که میشه.پنلوپه ویتکام، همسایه و دشمن سرسخت منه. ما یه دیوار مشترک داریم و در کنارش سعی می کنم درس بخونم، بخوابم و دانشجوی محترمی باشم. از طرفی برای اون، مهم ترین چیز پارتی و خوش گذرونیه. تو دانشگاه اتاق خوابش رو به عنوان ” غار جنجالی ” میشناسن. تمام شب لعنتی درش بازه. حتی یه توپ دیسکو هم داخلش داره. مردم تموم ساعات میان و میرن، درها رو به هم می زنند، پارتی میگیرن و سروصدا می کنند…