رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود pdf رمان آقای گارسیا (جلد سوم) از T_L_Swan

دانلود رمان آقای گارسیا (جلد سوم) pdf از T_L_Swan برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظه‌ی اولی که چشمامون با هم قفل شد می‌دونستم پر از مشکله. سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم… سپس قهوه‌‌ای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور. دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوه‌هام متنفر بود اما مدام برمی‌گشت. بازیشو میدونستم. به قهوه‌ام می‌گفت مرگی توی فنجون. و من بهش می گفتم هدیه‌ای از طرف خدا برای زن‌ها. دروغ هم نمی‌گفتم…

خلاصه رمان آقای گارسیا

راهروی خوابگاهم، هولمز کورت، در دانشگاه رو طی کردم. فکر کنم امتحانم رو و گند زدم، لعنتی. صدای خنده در سالن طنین انداز شد و صدای آهنگ تکنو از دور به گوش می رسید. برگشتن به اینجا مثل این میمونه رفتن به اینجا به جهنم وارد میشی. هیچ وقت به اندازه اینجا از جایی متنفر نبودم. همه به اندازه کافی خوبن، اما احساس می کردم مادربزرگشونم. بیست و پنج سالم بود، یه دانشجوی بالغ به حساب میومدم، اما به دلایلی نامعلوم،

بورسیه تحصیلیم روبا دانشجوهای سال اولی که همه اشون هجده سالشون بود قرار دادن. همه اشون یا در حد مرگ گیجن یا سیگار میکشن، و واقعاً برام مهم نیست که چه کار می کنند، اما وقتی این کارو انجام میدن نیازه اینقدر سر و صدا کنند؟ اینجا مثل کلوپ شبانه بیست و چهار ساعته میمونه. تمام شب رو پارتی میگیرن و تمام روز می خوابن. خیلی برام سواله چطوری واحداشون رو پاس می کنند. وقتی از پله ها بالا می رفتم نفسم رو به شدت بیرون دادم.

آهنگ الان داره بلندتر میشه. البته که میشه.پنلوپه ویتکام، همسایه و دشمن سرسخت منه. ما یه دیوار مشترک داریم و در کنارش سعی می کنم درس بخونم، بخوابم و دانشجوی محترمی باشم. از طرفی برای اون، مهم ترین چیز پارتی و خوش گذرونیه. تو دانشگاه اتاق خوابش رو به عنوان ” غار جنجالی ” میشناسن. تمام شب لعنتی درش بازه. حتی یه توپ دیسکو هم داخلش داره. مردم تموم ساعات میان و میرن، درها رو به هم می زنند، پارتی میگیرن و سروصدا می کنند…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظه‌ی اولی که چشمامون با هم قفل شد می‌دونستم پر از مشکله. سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم… سپس قهوه‌‌ای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور. دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوه‌هام متنفر بود اما مدام برمی‌گشت. بازیشو میدونستم. به قهوه‌ام می‌گفت مرگی توی فنجون. و من بهش می گفتم هدیه‌ای از طرف خدا برای زن‌ها. دروغ هم نمی‌گفتم...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    آقای گارسیا
  • ژانر
    عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده
    T_L_Swan
  • ملیت
    خارجی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    1797
خرید کتاب
25,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 789 بازدید
  • 25,000 تومان
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.