پست های ویژه
دانلود رمان اسیر خون pdf از کورا ریلی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
وقتی به در ورودی خونه ی قبلیم رسیدم و در زدم، شکمم گره خورد. فقط دو ماه بود که به آپارتمان رایان نقل مکان کرده بودم، اما بیشتر از این خونه برام شبیه خونه به نظر می رسید. تالیا در رو باز کرد و بهم لبخندی زد که خیلی زود به اخم تبدیل شد. -چی شده؟ انگار تنش داری…
بعد از اینکه تالیا و مامان رفتن، رایان سگ ها رو برای پیاده روی برد بیرون و من آشپزخونه رو تمیز کردم. بیشتر از حد معمول طولش داد، که نشونه ی این بود که به زمان نیاز داشت تا فکر کنه. وقتی بالاخره برگشت و نشست رو مبل، بهش نزدیک شدم. حالتش محفوظ بود. آروم پرسیدم: -خوب پیش رفت، نه؟ مثل یه وعده غذای ساده و گرم کریسمیس نبود که خانواده های دیگه دور هم داشتن، اما همچین مناسبت هایی همیشه تو خانوادم یه چیز نسبتا
رسمی بود و بهتر نشده بود. شونه بالا انداخت و سر کوکو رو نوازش کرد. -بهتر از چیزی که فکر می کردم پیش رفت. مادرت هیچ وقت با اینکه من چه کسی بودم و چه کسی هستم کنار نمیاد. -تو تغییر کردی. دیگه اون شخصی نیستی که همه تو لاس وگاس ازش می ترسیدن. -الان کسیم که تو نیویورک همه ازش می ترسن، کارا. هنوزم اینفورسرم. البته، لوکا به اندازه ی فالکون فاسد نیست. _مادرم هیچ مشکلی با سطح فساد لوکا نداره،
پس نمیتونه تو رو به خاطر کاری که به نام لوکا انجام میدی سرزنش کنه. گفت: -ترس به منطق غلبه داره. رفتم کنارش و مجبورش کردم تو چشمام نگاه کنه. با قاطعیت گفتم: -خواهر و مادرم اگه منو دوست داشته باشن یاد میگیرن تو رو قبول کنن، چون من دوستت دارم. پایان داستان. چشمای کهرباییش عمیق مصمم بود. معنی این حالتش رو می دونستم و درونم با حس آشنایی پاسخ داد. غرید: -منم دوستت دارم…
