پست های ویژه
دانلود رمان عشقه کوتاه pdf از حدیثR برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
تو پارک با نگار قدم می زدیم و از هر دری صحبت می کردیم نگار_ وااای رها دیروز نیوومدی. دانشگاه یه سوووژه باحال از دست دادی. به سمتش چرخیدم و جلوی نگار عقب عقب راه میرفتم _خب حتما باز اون الناز بدبخت سوژه کردین دیگه!.. نگار _نه بابا از اون باحال تر _خب تعریف کن دیگه خبرت ادمو دق میدی… نگار دستاش بهم کووبید _واااای یه استاد جیگر اوومده…
بعد دانشگاه خسته و کوفته برگشتم خوونه. _ماامان ماامان. از آشپزخونه بیرون اومد_جانم مامان، سلام خوبی خسته نباشی گل دخترم _سلام مامان خودم فدات بشم سلامت باشی. رامتین مث ذرت بو داده پرید وسط _اه مامان چقد لوسش میکنی کوه که نکنده فقط رو صندلی نشسته حرف گوش داده دیگه بیا بیا به من برس که از صبح دارم کار میکنم. مامان_من هردوتونو دوست دارم پسرم. رها دست و صورتت رو بشور بیا ناهار. زبوونم رو برای
رامتین به حالت مسخره ای بیروون اوردم _حسوووود. بعد ناهار برای استراحت به اتاقم رفتم. تو عالم خواب و بیداری صدای قهقهه یه نفر میومد. _اه نمیذارن ادم بخوابه. اخه الان موقع خندیدنه خروس بی محل، باز صدای خنده شدید تر شد. با عصبانیت از تخت بلند شدم به سمت پذیرایی رفتم دهن باز کردم کلی بد و بیراه بار ادم رو ب روم کنم. سامیار خشک زده زل زده بود به من رامتینم کنارش، چه خبرتونه نمیگن مردم خوابن.
صداتون انداختین تو سرتون رو به سامیار (من چرا از دست تو خلاص نمیشم) سامیار سریع چشماشو از من گرفت و سرش انداخت پایین، رامتین هم لبش رو به دندون گرفت. _ها چرا ساکت شدین؟؟ رامتین_ رها یه نگاه به خودت انداختی.همینطور که جوابشو می دادم به لباسام نگاهی انداختم _ها مگه من چم… حرفم نصفه موند، وااای حیثیتم رفت. با سرعت خودم پرت کردم تو اتاق در پشت سرم محکم بستم جلو آینه ایستادم…
