پست های ویژه
دانلود رمان محکومم به اعدام pdf از F.K برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
شروع داستان من اینجاست.. از این دفتر که قراره از امروز زندگی جدیدمو به بقیه نشون بده… منم… رسوای عالم ریزو کوچیک دیگه برام معنا نداره گذشتمو به فراموشی سپردم تکراری هم روی گذشتم ندارم از هیچی نمیترسم ترس بی معنا شده برام ولی بقیه…
اوایل اردیبهشت بود رفتم دم دانشگاه و کمی این سمت و اون سمتو نگا کردم رو به رومو که نگا کردم دیدم ماشین آرمان اونجاس. از خیابون رد شدم و به شیشه ی راننده زدم. – آرمان؟ پنجره داد پایین و اشاره کرد سوار شم. -خب چیکارم داشتی؟ -ببین من باید یه چیزیو بهت بگم شاید فک کنی دروغه ولی باید بهت بگم… یکمی سکوت کرد و بعد ادامه داد… -تاحالا با خودت گفتی چرا اومدم سمت تو؟ – من . . . نه الان هیچی نگو …
من با یه هدفی اومدم پیشت… اونم برای شاد کردن مامانم بود… من یه خواهر داشتم که وقتی کوچیک بودیم از هم جدا شدیم. -چرا؟ -چون بابام به مامانم اتهام بی همه چیزی زد و اونو پرت کرد بیرون از خونه… مامانم منو با خودش برد ولی اون نذاشت خواهرمو با خودمون ببریم… -من متاسفم ولی چه ربطی… – الان میگم… همینجوری می گذشت و من هر روز به خونه ی خواهرم سر میزدم اونو میدیدمو به مامانم میگفتم در چه حالیه اونم راضی بود…
وقتی فهمید یه زن دیگه تو اون خونه وارد شده دیگه هر چی امید داشت پر زد… اون فک می کرد یه روزی برمیگرده سر زندگیشو همسرش میفهمه اون اشتباهی تهمت زده… ولی… سرشو انداخت پایین. -من هر روز تو رو میدیم و به مامانمون می گفتم چقد بزرگ و خانوم شدی ولی من از اون آدم متنفر بودم که مامان دلش برای اون شکست تو فکر انتقام افتادم اون خیلی سعی داشت تو رو محدود کنه و من خواستم با کارام چیزایی که تجربه نکردیو بهت نشون بدم…
