دانلود رمان به شکوه عشق سوگند pdf از شکوفه شهبال برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
زهرا خانم پس از برملا شدن خیانت شوهرش حاج محمود، از او طلاق گرفته. و با دختران خود پریسا و مهسا زندگی می کندـ در حالی که، دختر بزرگ در پی جلب رضایت مادر، به سختی تلاش کرده و پزشک موفقی می شود، مهسا در اثر آشفتگی روحی، قدم به بیراهه…
بعد از صرف ناهار، همگی به جز مهسا که همچنان بغض کرده بود، مشغول کار شدند. خانه داشت کم کم شکل زیبایی به خود می گرفت. عموجان و علی، شب به خانه شان رفتند ولی عمه و خاله و دخترها پیش زهراخانم ماندند تا کارها ی باقی مانده را به اتمام برسانند. همگی به نوبت دوش گرفته و در رختخواب های پهن شده دراز کشیدند. همه با هم در پذیرایی و در کنار هم بودند. چه لذتی داشت بعد از یک روز پرتحرک، در رختخواب های گرم و نرم خوابیدن!
همه به ردیف بر روی تشک ها، دراز کشیدند. دخترها هر سه به خواب رفتند. زهراخانم هم زود خوابش برد. ولی هیجان پریسا بر خستگی اش غلبه داشت و نمی توانست بخوابد. عمه جان، سر مست از بوی پاکیزگی لحاف و تشک ها، از مادر پرسید: _ زهرا جان چی کار می کنی این همه رختخواب هات خوشبو هستن؟ وقتی جوابی نشنید به خاله جان رو کرد: _ طفلک زهرا! اینقدر خسته شده سرشو رو بالش نذاشته، خوابش برد. گلی جان تو
می دونی چرا اینا معطرن؟ خاله جان پس از کشیدن یک آه طولانی به عمه جان گفت: _ زهرا صابون عطری لا به لای ملافه ها و رختخواب ها می ذاره. برای همینه که خوشبو می شن. بعد در حالی که بغضش را فرو می داد گفت: _ کی فکرشو می کرد زن به این زیبایی و با سلیقگی این طور بدبخت بشه؟ عمه جان از جایش بلند شد و بر روی تشک نشست: _ من که شرمم میاد برادری مثل محمود دارم. ببین چه طوری این طفلکا رو آلاخون والاخون کرد…