پست های ویژه
دانلود رمان بلو pdf برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
کلیئو عادت داره از خودش و حقش دفاع کنه و اینو از همون ده سالگی، که پسرمون موهاشو کشید و کتاب، دفترهاشو پاره کرد یاد گرفت، اما خب پشت همه این دعواها چیزی هست که خیلی طول می‌کشه تا کلیئو بهش پی ببره…. پسرمون کم حرفه، البته نیازی هم به حرف زدن نداره همه چیز رو با اون چشم‌های سیاه گیراش بیان می‌کنه، یه مقدار هم آلفا تشریف داره…
کلیدهایی که منو به اتاق راه میده رو از جیبم بیرون میارم. یک کلید کوچولوی نقره ای. خیلی خب، آره. ممکنه این یکم بر خلاف قانون باشه. مثلا شاید ده درصد. کلیدهای توی جیبم مال من نیستند. درست بعد از اینکه شیفتم تموم شد، از دفتر سر پیش خدمت، خانوم إستوارت، کششون رفتم. اما هی، قصد دارم فردا پسشون بدم پس این بیشتر مثل قرض گرفتنه. در حقیقت باید این کارو بکنم. اون نسبت به کلیدها حساسه.
اما این نکته اصلی نیست. نکته اصلی اینه که من دزد نیستم. قرضشون گرفتم. درحالی که لبمو گاز میگیرم، کلید رو داخل قفل فرو میبرم و به راحتی می چرخونم. صدای تقی که با باز کردن در ایجاد میشه بلنده. یا شاید هم به نظر من اینجور میاد، آب دهانمو قورت میدم و سر جام خشکم میزنه. خدایا خواهش میکنم. خیلی نزدیکم. من باید این کار رو انجام بدم. این اتفاق باید بیفته. تنها شانس منه. یک بار دیگه نگاهی به
بالا و پایین راهروی تاریک میندازم، ثانیه ها رو میشمرم اما هیچی تکون نمیخوره. عمارت هنوز خواب و ساکته، درست مثل شب بیرون. داخل اتاق هم هیچ نشانی از جنب و جوش وجود نداره. این یعنی اون هم خوابه. کاملا بیخبر از اتفاقی که قراره براش بیفته. درو فقط در حدی باز میکنم که از بینش رد بشم ، و به داخل میخزم. به لطف کولر اتاق خنکه. چراغ خواب روشنه و به جسم خوابیده روی تخت میتابه…
