دانلود رمان همسر من تعقیب کننده من pdf از جسا کین برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
یه شب وقتی توی اخبار دیدمش، همه چیز عوض شد. توسط یه بی همه چیز دزدیده شده و از نظر روحی داغون شده بود، گذشتهی تلخی داشت و به مردها و جامعهی اطرافش اعتمادی نداشت. یه زندگی نرمال میخواست. دختر خوبی بود؛ اماده برای من تا تصاحبش کنم. اما من نرمال نبودم، من یه و قاتل سفارشی بودم که با بیرحمی قتل میکردم. ولی بخاطر اون حاضرم نرمال بشم. حتی با اینکه باید تظاهر کنم….
جولی؛ کریستوفر منو به سمت میز پیک نیکی دور از جمعیت برد و برای مدتی رفت تا از همون آبمیوه برای منم بیاره. وقتی روبروی من نشست حس کردم که سر قراریم و لرزه ای از وحشت گلومو پر کرد، اما لبخند مهربونش بهم آرامش داد. در حالیکه گردن بطریش رو به بطری من زد گفت: «تو خیلی خوش شانسی جولی.» «چرا؟!» «چون تو مدت کوتاهی که تو این محله بوده شایعات زیادی شنیدم و میخوام برات تعریفشون کنم.» «وای خدای من.»
کف دست هام رو به گونه هام فشار دادم و سعی کردم جلوی خندم رو بگیرم. «من نباید انقدر هیجان زده بشم. شایعه پراکنی چیز بدیه.» با یه چشمک بهم گفت: «نه اگه کسی نفهمه.» از عصبانیت ساختگیم نفسم کمی بند اومد و با لبخند گفتم: «تو آدم بدی هستی کریستوفر، بنظر میاد برای امرار و معاشت کارای بدی انجام میدی.» چشمام رو تنگ کردم و گفتم: «وکیلی؟» روی آرنج هاش به جلو خم شد، پوزخندی زد و گفت: «جواب منفیه.»
«شعبده باز؟» خنده بلندی کرد و گفت: «شعبده بازا آدمای بدین؟» «اینو همه میدونن. اونا با جادوهای تاریک سر و کار دارن، مثل نصف کردن زنا به دو نیم.» شونه بالا انداختم و کمی از آبمیوه ام رو خوردم. «یذره هم رو اعصابن.» « نمیتونم در این مورد باهات مخالفت کنم. یه حدس دیگه میتونی بزنی.» «هوم.» داریم حرف میزنیم. یه چیزی در مورد کریستوفر وجود داره که اینو آسون می کنه برام. بهم احساس امنیت میده، احساس راحتی…