دانلود رمان ماهی pdf از مریم روح پرور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
یک شرطبندی ساده، باعث دوستی ماهی دانشجوی شیطون و پر انرژی با اتابک دانشجوی زرنگ و پولدار دانشگاه شیراز میشود. بعد از فارغ التحصیلی و برگشت به تهران،ماهی به همراه دوستش با پیشنهاد اتابک، هر سه در شرکت مهندسی اردلان، برادر اتابک شروع به کار میکنند؛ اردلان که دخترخالهاش را برایش در نظر گرفتهاند دلباختهی ماهی میشود؛ ولی ماهی، رازی پنهان از گذشتهاش در دل دارد که…
به گوش باشید که ماهی تشریف فرما شد. دخترها خندیدن که یکی از دخترها گفت: _ما فکر کردیم سرت به جایی خورده آدم شدی نگو دیروز برای تنوع بود اونجوری بودی. ماهی اخمی کرد و گفت: _ای دختر گستاخ جلوی ماهی ایستادی و گزافه گویی میکنی. دوباره همه خندیدن که پسرها وارد شدن. رامین تا چشمش به ماهی افتاد نیشش شل شد و به اتا گفت:
_آخیش بالاخره خودش شد. اتا نگاه ماهی کرد. و سرش را به علامت تاسف تکان داد. ماهی پا روی پا انداخت و با همون صدا گفت: _البته چون دل ماهی کوچیکه می بخشتت اما تکرار نشود. دخترها خندیدن که یکی از پسرا گفت_ماهی با یه تفریح چطوری؟ _مردک من همیشه در تفریحم. دوباره همه خندیدن. ماهی بلند شد وسمت پسرا رفت نگاه تک تکشون کرد و گفت:
_با یه چالش چطورید؟ اتا رفت عقب و رو به رامین گفت: من میرم بشینم. اصلا حوصله بازی های ماهی رانداشت.ماهی نگاهش کرد و گفت: _ترسیدی؟ اتا پوز خندی زد و گفت: _کی باشی که بترسم؟ پس چرا نمیمونی مثل بقیه؟ چون حوصله مسخره بازی های یه بچرو ندارم_ببخشید بابزرگ اما فکر کنم ترسیدیا. اتا پوفی کرد وگفت: _سربه سرم نذاز خانم فلاح…