دانلود رمان پرتگاه pdf از زینب طوماری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آوا دختری از جنس دخترهای فراموش شده ایست که صدایشان نه فقط به آسمان، که به گوش اطرافیانشان هم نمی رسد. شما صدایش را… صدایشان را…در پرتگاه بخوانید…
بچه که بودم هر بار همراه مادرم به حرم میرفتیم با ورودم به حرم بینی ام را با دو انگشت شصت و اشاره می گرفتم و از دهان نفس می کشیدم، آنوقت ضربه محکم مامان در پشتم مینشست آنقدر محکم که احساس می کردم مهره های کمرم جابه جا می شوند و از پا می افتم.
اگر درو دیوار حرم را نمی بوسیدم آنوقت علاوه بر ضربه های سنگین پشت نیشگون های ریز که دردش از ضربه ها هم بیشتر بود از پهلویم می گرفت … وادارم می کرد خم شوم و آنچه را نمیفهمیدم چیست ببوسم و ستایش کنم … برای من خدا و امامان در کتک هایم معنا می شد.
هر اندازه که کتک می خوردم از انها متنفر می شدم و مقصر می دیدمشان … هر بار که بابا بیدارم می کرد نماز بخوانم پادر به سر می ایستادم و اهنگ زیر لب می خواندم … آنها مرا کتک می زدند تا خدا را پیدا کنم و من خدا را در کتک هایی مه نی خوردم گم کردم …