دانلود رمان توهمی عاشقانه pdf از مریم پریزاد برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان درباره ی دختری به اسم مه گل است که بعد از بازگشت از سفر، با شنیدن خبر فوت خانواده ش دچار یه شوک میشه و برای مدتی به تیمارستان میره و …..
چنان می دویدم….گویا کسی دنبالم کرده. چیزی نمی دیدم و چیزی نمی شنیدم. تنها به نقطه ی مقابل نگاه می کردم، و می دویدم. انگار هر چه می دویدم از مقصدم دور تر می شدم. این من بودم که در هاله ای از مه فرو می رفتم، و همه چیز رو دور می دیدم. نمی دونم چه طور بگم؟! رسیدم، انگار نرسیدم! خواب بودم، انگار بیدار بودم، و هوشیار!
کاش این قدر نمی دویدم، برای رسیدن؛ حالا رسیدم، که چی بشه؟ که چی رو ببینم؟ که صدای گریه های بستگانم رو بشنوم؟ هنوز مات و مبهوت در مقابل درب ورودی بهشت زهرا وایستاده بودم. نمی دونم چه طوری رسیدم! به اون جا، حتی الان که به اون زمان فکر می کنم، بازم مات می مونم! توی خودم بودم، که صدای نگران دختری توی گوشم زنگ خورد:
ـ مه گل، تو این جا چیکار می کنی؟ آهای با توام، کجایی؟ مه گل؟ تو چه طوری اومدی این جا؟ کی آوردت؟ مه گل، محض رضای خدا یه جوابی بده بهم؟ مه گل تو از چیزی….
ـ مه گل، عمه جون بمیرم الهی برات، یتیم شدی! عمه ات برات بمیره، حالا این دختر بدون بابا چیکار کنه؟
ـ عمه جون، آروم باش. مه گل توی شوکه. باید بهش فرصت بدیم، هنوز باور نکرده، شما این آب قند رو بخورید. مه گل جون تو هم بیا، این جا بشین. باید برات توضیح بدم، چه اتفاقی افتاده! اونا هراسون بودن و من در آرامش مطلق، حرفام رو زدم:
ـ دیشب خواب بابام رو دیدم، متینه.