دانلود رمان در انتظار لندن (جلد دوم ویرانگران رنگی) pdf از پریسا محمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
چه تکراری از این خوش تر…بگویم من ” دوستت دارم ” لبت را تو بخندانی…بگویی من کمی بیشتر … ! دختری تنها و بی پناه و یتیم که شخصی به نام آقای تهرانی قیمش میشه. دختر با وجود پناه محکمی مثل آقای تهرانی تصمیم میگیره به آرزو هاش برسه و بزرگترین آرزوش که حالا هدفش شده رفتن به لندنه…
یه دختر تنها و یتیم، بیشتر از همه چیف یه سرپناه و یه پناه خوب می خواد که حالا من در همین لحظه به دستش آوردم…
– یعنی جدی جدی شما….
آقای تهرانی – بله دخترم، من حتی شناسنامه هم برایت گرفتم و تو رسما از حالا دختر خوانده منی…
– یعنی من شدم مدیسا تهرانی؟
آقای تهرانی با لبخند گفت – آره دخترم، حالا هم وسایلت رو جمع کن که از این به بعد باید با پدر پیر و تنهات زندگی کنی….
با شوق و اشک های روون به سرعت به سمت اتاق مشترکم با سه نفر دیگه رفتم. تند و تند وسایلم رو جمع کردم که شامل یه دست لباس راحتی کهنه و شونه و یه دست هم لباس بیرون و چند دست لباس زیر کهنه ای که داشتم میشد. از رها، هم اتاقی هم سن خودم که بهترین و تنهاترین دوستم بود خداحافظی کردم و از ته دل براش آرزو کردم کسی مثل آقای تهرانی سر راهش قرار بگیره.
از سیما و آزیتا و لاله، هم اتاقی های دیگه ام هم خداحافظی کردم و از اتاقم بیرون رفتم و به سمت اتاق خانم مدیر حرکت کردم. آقای تهرانی محترمانه از خانم پر فیس و افاده ای که مدیر اینجا بود، خداحافظی کرد و من رو همراه خودش کرد.