دانلود رمان طالع شطرنجی pdf از فائزه فاتحی (آوری) برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
حریر دختر با استعداد و پر انرژی که آرزوش رفتن تو مسیر فیلم نامه نویس های بزرگ و به نامه، کارش رو با نمایشنامه نویسی شروع کرده و حالا که میخواد اولین قدمش رو برای هدفش برداره سرش کلاه میذارن و پس از آشنایی یهوییش با مجری تازه معروف شده ی تلویزیون میخواد مستقیم وارد عرصه ی فیلم سازی بشه و در این میان اتفاقات جالبی میفته از جمله درگیری های جذاب خانوم فیلم نامه نویس با شخصیت مرد فیلمی که دارن می سازند …
“راوی” همیشه به زور اشکان تو مهمونی های چندماه یکبار آرزو و پیمان که فقط برای به دست گرفتن اوضاع و آگاهی از جدیدترین پروژه های سینمایی بود، شرکت می کرد. الان هم فقط برای حفظ ظاهر لبخند کوچیکی کنار لبش کاشته بود و داشت با دختر خالهی پیمان که به گفتهی خودش داشت کلاس های بازیگریش رو می گذروند به امید اینکه یک روزی باهاش همبازی بشه، حرف میزد. صدای زنگ در باعث میشه کلافه نگاهی به ساعت مچیش بندازه و تو دلش بگه “وای
قرار تعداد بیکار و سیریش های جمع بیشتر از این هم بشه” بهتر بود یک بهونه جور می کرد برای رفتن. صدای آرزو که بشاش و سرحال داره به مهمون جدید خوش آمد میگه حواسش رو از چرندیات دختر جلوش پرت میکنه و همون جوری که داره لیوان نوشیدنیش و به دهنش نزدیک میکنه، از گوشهی چشم به راهرو جلو در خیره میمونه اما دیدن اون نیم رخ زیادی جذاب که هم شونه ی آرزو وارد سالن شد باعث میشه ته وشیدنی بپره تو گلوش و به سرفه بیفته زیر لب
زمزمه میکنه این” اینجا چیکار میکنه؟” _چی؟ پس از نیم نگاهی به سیریش مقابلش کوتاه جواب میده: هیچی، باید برم پیش اشکان ببخشید. میدونست حریر میره سمت پیمان و اشکان که دورشون رو جمعی از همکارها گرفته بودن، پس راه میفته سمتشون، گرچه نیم ساعت پیش از ترس پیش کشیدن پیشنهاد کاری جمعشون رو ترک کرده بود ولی هیچ دلش نمیخواست حریر تو اون جمع تنها باشه. همزمان با ارزو و حریری که به شدت میدرخشید تو اون کت و شلوار …