دانلود رمان بی هیچ دردان pdf از سامان شکیبا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
در این رمان می توان داستان زندگی و عاقبت دختری رو خوند که رئیس بی رحمش عاشقش شد و از شدت جنون بهش دست درازی کرد! اما سرنوشت این دختر بیچاره چه خواهد شد؟
آقا از صبح منتظرته دخترم. بیا که دوای دردش خودتی….
با یادآوری این جینگولک بازیها و ننهمنغریبمهاِی روز قبل لبخند زدم، نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خندهام را فرو بخورم و قیافهای جدی به خودم بگیرم. زنگ در را دوباره فشردم و منتظر شدم. طولی نکشید که در باز شد و پروین خانم در آستانهی در ظاهر شد.
– ای قربونت برم اومدی مادر؟ بیا تو دخترم. بفرما!
جلو رفتم و با پروین خانم سلام و احوالپرسی کردم در حالیکه همچنان گلهایِ شببو را چون جان شیرین در آغوشم میفشردم. پروین خانم لبخندی به رویم زد و گفت:
– آقا از صبح تا حالا منتظرته دخترم….
سپس به طرف سالن پذیرایی نگاهی انداخت و با صدایی آهسته گفت:
– از صبح که اومدم تا حالا یه ریز داره غر میزنه. بیا به داد دل نازکش برس عزیزم. دوای دردش خودتی دخترم.
ریز خندید و با صدایی بلند او را صدا کرد.
چند ثانیه بعد مرد عاشقیهای این روزهایم در آستانهی اتاق کارش پدیدار شد. داشت دگمههای پیراهن سورمهای محبوبم را که معلوم بود با عجله به تن کرده بود، میبست. خیره به چشمانم نگاه میکرد و با لبخندی شیطنتآمیز روی لبهایشبه سویم میآمد:
– به به به! اومد بهار و بوی یار و این بهار از اون بهارا شد از در رسید و ما رو دید و با نگاهی عاشق ما شد. دیدی پروین خانم جان! دیدین گفتم این دختر فقط قصدِ جون منو کرده ولی دلش نمیاد. بفرماین!