دانلود رمان سیاه بازی pdf از مدیا خجسته برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
سیاه بازی حکایتی تلفیقی از زندگیِ دو مَرده. هر کدوم درست و نادرستِ خودشون رو قبول دارن و هر کدوم به نحوِ خودشون دنبالِ معنیِ واقعیِ زندگی میگردن! درستِ یکی نادرستِ اون یکی؛ مردونگیِ یکی نامردیِ اون یکیه! براشون مهم نیست. راه و رسم زندگیشون بر پایه ی درست و غلط هاییه که با شخصیتشون عجین شده! سیاه بازی ولی واژه ی کلیدیِ این بازیه! واژه ای که ناخوانده و مرموز با زندگیشون گره خورد و سرنوشت و زندگی خیلی از نزدیکاشون رو تحت شعاع قرار داد!
دیشب اومدم خونتون نبودی … راستشو بگو کجا رفته بودی ؟ به خدا رفته بودم … رفته بوده دنبال داش سیای ما ببینه باز کجا گوسفند میچرونه … سرش را به سختی از زیرِ اتومبیل بیرون کشید و نگاهش به کفش های کهنه ی اسی افتاد … چپ چپ نگاهش کرد!
نه خیر … رفته بودم دنبال بزمچه های محل … سلامت کو ؟ اسی جلوتر آمد و نیشش را تا بناگوش باز کرد … نوکرتم و سلام …! چی می خوری ؟ خودش را از زیر ماشین به بیرون سُر داد … چیز … می خوری توام ؟ دوباره خندید … با ما به از آن باش که … پشت سرش را با دست خاراند … حالا هر چی … کفین گارداش؟
سرش را با تاسف تکان داد … گند زدی تو ضرب المثل … صدبار گفتم وقتی زیر این لامصب ام فک نزن. تمرکزم به هم می ریزه! بعد با حرکتی نمایشی آدامس داخل دهنش را جلوی پایش تف کرد … بیا … کوفت دارم می خورم. یه آدامس موزی هم می خوریم باید اجازه بگیریم ازت ؟ اسی خندید … خم شد و دستش را با حالت لوتیگری اول به آدامس و بعد به زمینِ زیر پایش زد … کوچیکتم بی اعصاب … خاک پا … آدامستم! ولی خودمونیما … زیر چه عروسکی بودی! کوفتت بشه! آچار را به طرفش …