رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود pdf رمان بیمارستان عاشقی نگار

دانلود رمان بیمارستان عاشقی pdf از نگار برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

رو مبل ولو شدم و تو گوشیم داشتم میگشتم. تازه از دانشگاه اومده بودم و خیلی خسته و گشنه بودم. پاشدم رفتم تو آشپزخونه و غذامو گرم کردم و همونجوری تو بشقاب برداشتم آوردم تو سالن و شروع به خوردن کردم. یه چشمم به گوشی و یه چشمم به قاشق بود. یه قاشق عدس پلو گذاشتم دهنم و شروع کردم به جویدن. یه لحظه حس کردم یه چیزی تو دهنمه. کشیدمش بیرون…

خلاصه رمان بیمارستان عاشقی

آنیتا
با ویدا تو ماشین نشستیمو آهنگو تا تهش زیاد کردیم.
ویدا گفت : خب به عنوان جشن تمومی دانشگاه چیکار کنیم؟
– دیوونه هنوز که چیزی معلوم نیست اصلا ببین قبول میشی یا نه؟ بعد تصمیم بگیر.
– معلومه که قبول میشیم خانوم پرستار
خندیدمو گفتم : بریم خرید بعدم کافی شاپ؟
ویدا متفکرانه گفت: اوووممم باشه
سپس به سمت یکی از مرکز خریدا حرکت کرد. تو پاساژ می چرخیدیم و به مغازه ها سر میزدیم‌‌. یکی دوتا چیز خریدیمو بعدم رفتیم سمت کافی شاپ. نشستیمو جفتمون کافه گلاسه سفارش دادیم. مشغول حرف زدن شدیم که یه دفعه ویدا گفت: آنی ؟

سرم پایین بودو تو گوشیمو نگاه میکردم . گفتم : هوم؟
– آنیییتااا
سرمو آوردم بالا و گفتم : مرگ چته؟
– اونجا رو نگاه
– کجا؟
– سمت راست
اومدم بچرخم که گفت : اوی نه اینقدر ضایع.
واسه همین سر جام نشستمو آروم سرمو چرخوندم. بارمان بود که روی صندلی نشسته بود و یه فنجون جلوش بود. ولی فرد روبه روییش دختری بود با وضعی ناجور‌. مانتوی جلو باز که زیرش یه بلوز کوتاه پوشیده بود. موهای بلوند که همش از زیر شال بیرون بود. شلوار کوتاه و آرایش غلیظ. ایششش پسره بد سلیقه. برگشتم سمت ویدا و گفتم : خب به من چه؟
ویدا شونشو انداخت بالا و گفت : هیچی همینجوری گفتم.

کافه گلاسه مون رو خورده بودیم واسه همین بلند شدمو به ویدا هم گفتم پاشه. اونم مخالفتی نکرد و پاشد. تو لحظه آخر که دولا شدم کیفمو بردارم با بارمان چشم تو چشم شدم. با تعجب نگام میکرد . بی تفاوت نگاهش کردم، کیفمو برداشتمو رفتم بیرون. تو اتاقم نشسته بودمو کتاب می خوندم. فردا باید میرفتم دانشگاه تا نتیجه امتحانات رو ببینم بعدم اگه خدا خواست و قبول شدم میرم و توی بیمارستان کار میکنم. خوابم گرفته بود ، کتابو بستم ، پاشدم برقو خاموش کردمو خوابیدم.

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    بیمارستان عاشقی
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    نگار
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    سایت رمانسرا
  • صفحات
    365
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 2,809 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.