دانلود رمان من از این شهر میرم pdf از آذر یوسفی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آذر به تازگی در شرکتی مشغول به کار شده که رییس اون شرکت نامزد سابقشه. مردی خودخواه و مغرور که آذر ازش نفرت داره اما نمی دونه احسان به شدت خواهانشه!در این بین مردی جذاب به اسم سیاوش در همون شرکت کار می کنه که دیونه وار آذرو دوست داره با خفت کردنای آذر توی اتاقش و غیرتی شدناش، قلب آذر رو میلرزونه و درست لحظه ای که برای خواستگاری از اون آماده میشه، احسان وارد عمل میشه و کاری می کنه که حتی فکرش رو هم نمیکنید…
نسارو با یک دست میگیرم ودرسالن رو باز میکنم .چراغ هارو روشن میکنم و بی توجه به امیر به سمت اتاق نسا میرم .نگاهی ب چهره ی معصوم و زیبای غرق درخوابش می اندازم .صورت سفید و چشمای درشت ومشکی رنگش من رو یاد بچگی های خودم می اندازه .
نرم وکوتاه لپ های سفیدوتپلش رو می بوسم .آروم و با احتیاط ازخودم جداش میکنم وروی تخت صورتی رنگش میذارمش .بعد از نگاه کوتاه و پراز عشقی ب دخترکم چراغ اتاق روخاموش میکنم وب سالن برمیگردم .کلافه و خسته شال رو ازروی سرم برمیدارم و باحالتی عصبی روی کاناپه پرتش میکنم .شب خیلی بدی بود ؛ بدکه نه..بهتره بگم افتضاح بود .