دانلود رمان برده خون آشام pdf از مهین مقدسی فر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مدیس ازهمه ی اون خوناشام ها فرار میکنه ازجنگی که در درونش بین خودشواون دوتا خون آشام هست خسته شده به شهرخانواده ی پدریش میره ولی متوجه میشه که اونجا یه چیزایی اشتباهه ایزاک براش بشدت آشناست میخواد تو اون دهکده برای خودش یه زندگی جدید بسازه بدور از همه ی خوناشام ها میخواد قدرت هاش و از همه پنهان کنه ولی مجبور میشه با ایزاک وارد رابطه بشه رابطه ای که عمرش برای خودش فقط یه شبه اون هر شب خواب های عجیب و غریب میبینه و وقتی توی یکی از خواب هاش ویلیام و توی خطر میبینه مجبور میشه دوباره برگرده با چیزایی مواجه میشه که باعث درد کشیدنش میشه ولی با همه چیز مقابله میکنه تنها چیزی که نمیتونه باهاش بجنگه احساساتیه که به رافائل داره رافائل نفرت انگیزه ولی کم کم کاری میکنه که..
نشسته بودم از خستگی چشمانم مدام بسته می شد حدود 3ساعت منتظر بودم تا کسی که قرار بود از طرف خانواده سانچزها بدنبالم بیاید برسد ولی هنوز کسی نیامده بود.
“دوشیزه هنوز کسی نیومده؟”
این دفعه ی چهارمی بود که آن مرد این سوال را میپرسید از صدایش کاملا میدانستم دلیل آن سوال ها چیست .مرد موهای خاکستری داشت و قدش حتی از من هم کوتاه تر بود از 45سال بیشتر بنظر نمیرسید و آن لبخند زننده و صورت تیره اش کاملا قابل خواندن بود . سعی کردم با آرامش جوابش را بدهم .
“نه آقا هنوز کسی نیومده”
“اگه بخوای میتونی شب و خونه ی من بمونی و …”
کاملا مشخص بود جمله ی بعدیش چه خواهد بود قبل از کامل کردن جمله اش نالیدم
“نه آقا ممنون ترجیح میدم منتظر بمونم”
قبل از این که بهانه ی دیگری برای لا.س زدن با من پیدا کند و آن دهان باریک و نفرت انگیزش را باز کند سرم را به صندلی تکیه دادم و چشمانم را بستم.