پست های ویژه
دانلود رمان خیمه شب بازی pdf از مرجان فریدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری به نام ترسا که دنبال خواهر گم شدش هست که تو این بین با مردی باهوش اشنا میشه که ضریب هوشیش از همه بالاتر هست و تو زندان هایی به امینت بالا زندانیه ولی به راحتی از زندان همش فرار می کنه و دوباره خودش را لو می ده و اینگونه می خواد که گروه پلیس را احمق جلوه بده، اسمش سردینه و به ترسا کمک می کنه که خواهرش را از باند لولیتا (دارک وب، شکنجه های انلاین، قاچاق اعضا و خیلی از قاچاق های دیگه که کنارش انجام می دن نجات بده)…
موهایم را با کامل جمع کردم و و روی شانه ی چپم ریختم. نگاه آرامم را از آینه جدا کردم و برگشتم و صدای جیغ خانوم پنلوپه باعث شد عصب دوباره موهایم را پشت سرم بریزم و لباس عروس دست و پا گی را دوباره در تنم َر َصد کردم دنباله سفید و بلند لباس عروس را به چنگ گرفتم و از اتاق خارج شدم.
وارد سالن شدم و روی کاناپه های شیی رنگ واقع در گوشه ی سالن درست کنار پنجره های سراسری زوج جوان نشسته بودنند و دخی چاغ و برنزه با دهنی که یه کم گشاد به نظر می آمد با اشتیاق به من که نه…به پیاهن تنم زل زده بود. درست بر خلاف او مردی که کنارش نشسته بود و دستش را دور کمر دخی حلقه کرده بود به پیاهن که نه…بیشی با چشمانش داشت مرا درسته می بلعید.
خیلی خوشگله! واقعا توی تنم سبکه پارچه ی خیل نرم ام داره واقعا به نظرم تو تن شما معرکه است. از دروغ هان که م گفتم عجیب خنده ام گرفته بود و عجیب تر این که نیش خانوم پنلوپه بیش از پیش کش آمده بود!
