دانلود رمان در غم خود شادم pdf از فاطمه احمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان جدایی ها و سختگیری های یک خانواده که لجاجت های آنها باعث جدایی پارسا و مادر و دوخواهرش از خاندان بزرگی که مکنت و ثروت آنها زبان زد همه س…خاندانی که به دنبال پارسا می آیند و اویی را که از همه بریده است را به نزد خود میکشند و در این اصناف دختر عمویی زیبا جوان و مغرور تازه برگشته از فرنگ سعی در همکاری با پارسا در شرکت دارد و نتیجه آن عشق آتشینی که دامن گیر همه میشود عشقی که نتیجه کلکل ها بحث های تلخو شیرین و سوزانندگی به مانند گدازه های آتش آیا قلب رنج و سختی دیده پارسا با مکنت ارغوان کنار می آید؟
نگاهی به ساعت گوشی اش انداخت؛ مادر گفته بود مراسم ساعت پنج شروع می شود و حالا فقط بیست دقیقه از پنج گذشته بود و چاره ای جز رفتن از خانه نداشت چون می دانست دو سه ساعتی طول می کشد و نمی توانست که وارد مجلس زنانه شود. نفس کلافه اش را بیرون فرستاد و با دست کمی خودش را باد زد.
نگاهش به آب کثیف حوض افتاد؛ مادرش دیگر چندان توان نظافت حیاط را نداشت و خودش هم حوصله اش را. راهش را سمت شیر آب گوشه ی حیاط کج کرد و مشتی آب به صورت داغ شده از گرمایش زد و با شنیدن صدای ظریف دختری در نزدیکی اش، شیر آب را بست و سرش را برگرداند.
– سلام آقا پارسا.
نگاهش را دوخت به دختر جوان رو به رویش که صورت زیبایش در سفیدی چادر گلدار قاب گرفته شده بود و جلوی پارسا، جثهاش ریزتر نشان میداد. کوتاه جوابش را داد. دختر سرش را پایین انداخت اما زیر چشمی او را نگاه می کرد. با لحنی خجل گفت: بفرمایید، برای شما آوردم.