رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
دانلود رمان قایم موشک pdf از بهار محمدی

دانلود رمان قایم موشک pdf از بهار محمدی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، کلکلی

خلاصه رمان قایم موشک

امیر سلطانی به‌طور ذاتی سلطان بلامنازع همه امیرهاست! توی جمع اهل دین و احترامه، اما در خلوت انگار یه آدم کاملاً متفاوت و ملحد می‌شه. از روز اول آشنایی با دخترعمه‌ش دیارا در حال رقابت و کل‌کل بودن و حالا هم پدر امیر تصمیم داره این دو نفر رو به هم برسونه. امیر هرچی می‌گه این وصلت رو کنسل کنن، دیارا قبول نمی‌کنه؛ چون این مراسمِ صوری بهترین فرصت برای گرفتن انتقام سال‌های کودکیه. زندگی مشترکشون هم پر شده از بگو‌مگوهای بامزه، شیطنت و خنده‌های بی‌پایان …

قسمتی از رمان قایم موشک

(دیارا) بالاخره عروسی افسانه‌ای با تمام اتفاقات خوب و بدش تموم می‌شه. پشت ماشین عروسمون راه میفتن و در کمال بی‌فرهنگی ساعت دو نصف شب وسط خیابون بوق بوق راه می‌ندازن. ما رو می‌رسونن خونه و بعدش تک تک مهمونا میرن. اولین‌باره می‌خوام پام رو توی خونه‌ی مشترکم با امیر بذارم. حتی واسه جهیزیه هم خودم نظر ندادم. به مامان و زن دایی گفتم هرکار می‌دونن، بکنن. امیر در خونه رو باز می‌کنه و وارد می‌شه. کش و قوسی به بدنش میده و بلند میگه: -آخیش! تموم شد. پشت سرش وارد می‌شم. کنایه می‌زنم: -نترکی از این همه شوق و اشتیاق! چپ چپی نگاهم می‌کنه: -نه حالا خودت داری واسم بیریک بندری میری از شدت هیجان! پشت چشمی نازک می‌کنم و دیگه به حضورش توجه نمی‌کنم. چرخی توی خونه می‌زنم. صدای خسته‌ی امیر بلند می‌شه: -دیارا، اول بگو من کجا بخوابم، بعد برو تو خونه تور گردشگردی برگذار کن! دارم از خستگی متلاشی می‌شم. آب دهنم رو خیلی ضایع قورت میدم. گردنم رو آروم سمتش می‌چرخونم.

مثل کاراگاه‌ها سوال می‌پرسم: -این خونه چندتا اتاق داره؟ یه تای ابرو بالا می‌ندازه. -سه تا. لبمو با زبونم تر می‌کنم: -تو چندتاش تخت هست؟ -دوتاش. لبخندم دیگه راحت کش می‌آد: -خب خدا پدرتو بیامرزه! برو تو یکی از این دوتا بخواب دیگه! ترجیحا تخت دو نفره رو بده من. با نهایت تمسخر نگاهم می‌کنه. -پاشو برو لباسات تو اتاق خوابمه! برو لباساتو عوض کن! برو تو اتاق اونوری بخواب! هه؛ فکر کردی. منظورش از اتاق خوابش؛ اتاق خواب مثلا مشترکی بود که تخت دو نفره داشت. سرسری نگاهی به دکور طرح چوب خونه می‌ندازم و سمت اتاق خواب پا تند می‌کنم‌. ست اتاق خواب هم چوبه و بقیه چیزا هم کرم و قهوه‌ای. به سلیقه‌م نزدیکه؛ اما خب ذوق چندانی نداره. می‌خوام لباس عروس رو از تنم دربیآرم، ولی هرکار می‌کنم‌ دستم به بندای پشت سرم نمی‌رسه. دیگه کتفم می‌سوزه انقدر که خودمو کش دادم. ناچار صداش می‌کنم: -امیر؟ صدای “هوم” کشدارش بلند می‌شه. -بیا یه لحظه! فکر کنم پشت در ایستاده بود که به محض گفتنم،

در رو باز می‌کنه و داخل می‌آد. به چهارچوب در تکیه می‌زنه و منتظر نگاهم می‌کنه. -چیشده؟ معذب به پشت لباسم اشاره می‌زنم. -دستم نمی‌رسه. بازش کن! مثل بیمارهای روانی چشمش برق می‌زنه. -خرج داره! مفتی مفتی که نمی‌شه. دندون قروچه میرم. -چی می‌خوای؟ متفکر می‌گه: -الان که فکرم نمی‌آد، اما یکی طلبم. هرچی گفتمت باید انجام بدی! به امید اینکه یادش بره حرف امشبشو، قبول می‌کنم. -باشه. یکی طلبت. بیا وا کن حالا! -بچرخ! پشتمو بهش می‌کنم. دستش روی کمرم می‌شینه. نمی‌دونم چرا استرس دارم. بند لباس رو باز می‌کنه و با یه حرکت از توی لباس درش می‌آره. لباس سنگین هم بلافاصله پایین می‌افته. منم که کلا توی یه عالم دیگه بودم. یهو با جیغ وسط راه لباس رو نگه می‌دارم. -داری چه غلطی می‌کنی؟ اونم ترسیده از جیغ من، داد می‌کشه: -یا قرآن! بگیرش! بگیرش! بگیر من برم بیرون! حرصی میگم: -گمشو فقط! واسه اینکه نگاهش به من نیفته، به روبه روش زل می‌زنه که ای کاش نمی‌زد …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
امیر سلطانی به‌طور ذاتی سلطان بلامنازع همه امیرهاست! توی جمع اهل دین و احترامه، اما در خلوت انگار یه آدم کاملاً متفاوت و ملحد می‌شه. از روز اول آشنایی با دخترعمه‌ش دیارا در حال رقابت و کل‌کل بودن و حالا هم پدر امیر تصمیم داره این دو نفر رو به هم برسونه. امیر هرچی می‌گه این وصلت رو کنسل کنن، دیارا قبول نمی‌کنه؛ چون این مراسمِ صوری بهترین فرصت برای گرفتن انتقام سال‌های کودکیه. زندگی مشترکشون هم پر شده از بگو‌مگوهای بامزه، شیطنت و خنده‌های بی‌پایان ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    قایم موشک
  • ژانر
    عاشقانه، کلکلی
  • نویسنده
    بهار محمدی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    331
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 7 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.