رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
دانلود رمان آواز کاکایی‌ها pdf از فاطمه ایمانی

دانلود رمان آواز کاکایی‌ها pdf از فاطمه ایمانی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، معمایی

خلاصه رمان آواز کاکایی‌ها

نورود، شهری آرام در ظاهر، اما پر از گذشته‌ای تاریک. مردمش هنوز نام “اخوان” را با نفرت بر زبان می‌آورند. کیارا، آخرین وارث این نام، میان رفتن و نرفتن مردد است. اما یک مأموریت کاری، اختلاف‌های خانوادگی و سایه‌ی گم‌شده‌ای از گذشته، او را به دل ماجرا می‌کشانند. در آن ساحل آرام، طوفانی در راه است؛ طوفانی که همه‌چیز را تغییر خواهد داد …

قسمتی از رمان آواز کاکایی‌ها

قصه‌ی این کینه‌ی قدیمی به ازدواج پریرخ و پدربزرگش برمی‌گشت. قصه‌ای که انگار قرار نبود هیچ وقت فراموش شود حتی اگر اخوان‌ها دوری از شهر و دیارشان را برای سال‌های طولانی انتخاب کرده بودند. شاید اگر کیارا دلیل ازدواج سوم پدر بزرگ را درک می‌کرد، می‌توانست آن حجم از کینه و دشمنی را هم ندید بگیرد و حتی به خواست عمو همین فردا به نورود برود. -حالا قضیه‌ی این ماموریت چی هست؟ با سوال پونه افکار بی سر و تهش را پس زد و کلافه زمزمه کرد. -یه نورودی دست گذاشته روی زمین‌های کوهپایه‌ای پیله دشت. یه نورودی که از قضا نوه‌ی پریرخه. پونه که حسابی گیج شده بود با تردید پرسید. -پیله دشت؟ نوه‌ پریرخ؟! -پیله دشت زادگاه پدربزرگمه. یه شهر خیلی کوچیک چسبیده به نورود. اکثر زمین‌های اونجا متعلق به خونواده‌ی ماست. به خاطر آب و هوای ییلاقی و نزدیکیش به شهر ساحلی نورود زمین‌هاش فوق العاده با ارزشه. -قضیه‌ی نوه‌ی پریرخ چیه؟ مگه مادر بزرگت نوه‌ی دیگه‌ای هم غیر از تو داشته؟ حرف زدن درباره‌ی پریرخ و

گذشته‌اش بحث مورد علاقه‌ی کیارا نبود به همین دلیل لب برچید و خسته و کلافه توضیح داد. -یه نوه‌ی پسری از ازدواج اولش که علاقه‌ای ندارم بدونم کی هست و داره تو نورود و پیله دشت دقیقا چه غلطی می‌کنه. پونه ماشین را مقابل خانه نگه داشت و کیارا تعارف زنان پیاده شد. -بیا بالا یکم بیشتر با هم باشیم. پونه روی فرمان ضرب گرفت و تلاش کرد لبخند نصف و نیمه‌ای را تحویلش بدهد. -یه چندتا کار کوچیک دارم که… کیارا که درد او را می‌دانست زمزمه کرد. -خودت که بهتر می‌دونی عمو ناصر این وقت روز خونه نیست. -گفتم که کار دارم.حال پونه را خوب درک می‌کرد، نخواست بیشتر از این اصرار کند. -به هر حال ممنون که رسوندیم. -کی تصمیم به رفتن داری؟ کیارا نگاهی به در بسته‌ی خانه انداخت و سرتکان داد. -نمی‌دونم شاید یکی دو روز آینده. -قبل رفتن همدیگه رو ببینیم. -حتم. با رفتن پونه، به سمت در چرخید و خسته و ناامید کلیدش را داخل قفل چرخاند. روشن بودن چراغ‌های خانه او را به سر شوق نیاورد. می‌دانست پشت دیوارهای این خانه

چیزی به اسم روح زندگی جریان ندارد. هرچه هست تحمیل اجباری شرایط و تحمل آدم‌هاییست که از بد سرنوشت مجبور بود با حضورشان کنار بیاید. شاید یک زمانی اینجا برایش حکم امن ترین و بهترین خانه‌ی دنیا را داشت. زمانی که بابا بهنام اسیر آن صندلی چرخ دار شده و تمام زندگی‌اش به آن چهار دیواری محدود بود‌. درست از آن روزی که فیروزه‌ی خوش آب و رنگی بر انگشتری زندگی‌شان نشست و این خانه دوباره رنگ و بوی خانه گرفت. تا قبل از آن خاطره‌ی جالبی برای یادآوری نبود. زنی با عنوان مادر وجود داشت که کیارا مجبور بود “مژده جون” صدایش بزند. زنی که نمی‌توانست خودا را در قلب همسر و مادر بگنجاند و در نهایت یک روز درست همان روزی که با واقعیت زمینگیر شدن بابا بهنام روبرو شد این نقش‌های نپذیرفته را پس زد و از زندگی‌شان بیرون رفت. برای کیارا این پس زدن درست به اندازه‌ی بابا بهنام درد داشت. با رفتن مژده جون‌، پریرخ خیلی جدی‌تر از همیشه میان زندگی‌شان عرض اندام کرد و دنیای دخترک هشت ساله‌ی طرد شده تیره و تار شد …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
نورود، شهری آرام در ظاهر، اما پر از گذشته‌ای تاریک. مردمش هنوز نام "اخوان" را با نفرت بر زبان می‌آورند. کیارا، آخرین وارث این نام، میان رفتن و نرفتن مردد است. اما یک مأموریت کاری، اختلاف‌های خانوادگی و سایه‌ی گم‌شده‌ای از گذشته، او را به دل ماجرا می‌کشانند. در آن ساحل آرام، طوفانی در راه است؛ طوفانی که همه‌چیز را تغییر خواهد داد ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    آواز کاکایی‌ها
  • ژانر
    عاشقانه، معمایی
  • نویسنده
    فاطمه ایمانی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    1079
خرید کتاب
45,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 3 بازدید
  • 45,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.