رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
دانلود رمان دلیما pdf از نگین حلاف

دانلود رمان دلیما pdf از نگین حلاف

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: معمایی، عاشقانه، روان‌شناختی

خلاصه رمان دلیما

در دلیما، سرگذشت پیوند، دختری کور نسبت به حرکت، پیش چشم خواننده جان می‌گیرد. بیماری آکینتوپسیا، مرز میان بودن و نبودن را برایش تیره کرده است. روانشناسان بی‌رحم، او را در میدان آزمایش‌های ترسناکشان می‌افکنند، تا آن‌که امیدی لرزان در دلش زبانه می‌کشد: عملی جراحی با تنها یک درصد احتمال نجات. روزهای آخر، اما، با ظهور مردی ناشناخته، رنگی دیگر می‌گیرد؛ رنگی میان مرگ و رستگاری. پیوند، در میانه‌ی این دلیما، قدم به مسیری می‌گذارد که پایانش هیچ‌کس نمی‌داند …

قسمتی از رمان دلیما

ده دقیقه در آن جا مانده بودم. خبری از او نشد. خود را به یقین رساندم که من به حرف او گوش داده‌ام؛ اما حرف حوصله‌ی سر رفته‌ام بی‌شک مهمتر است. از آشپزخانه بیرون آمده و در راهروی مردان چرخ می‌زدم. بیماری نمی‌بینم زیرا که همه در طبقه‌ی پایین بودند. مانند همیشه! فکر فردا، مغزم را پر کرده است. فکر به آدونیس، تنها فکریست که از فکر مرگم قوی تر است. به او که فکر می‌کنم، بدبختی فردا را از یاد می‌برم. نمی‌دانم این مرد غریبه، چه طور در ذهنم رسوخ کرده است. نکند علائم بلوغم در این سن تازه آشکار شده‌اند؟ صدای باز شدن یک در را می‌شنوم و سرم را سریعاً به عقب برمی‌گردانم. بعد از پنج ثانیه چشمانم با دیدن چشمان جنگلی‌اش رنگ حیرت و ذوق پیدا می‌کنند. حتی خدا هم برای تشبیه زیبایی این آدم، عاجز و ناتوان است. مطمئنم. چه حلال زاده! به دایی‌اش رفته است؟ اصلاً دایی دارد؟ -سلام! تازه متوجه می‌شوم که بایستی سلام کنم. با صدایی

آرام جوابش را می‌دهم. می‌گویم آرام، اما به گمانم فقط لب‌هایم اندکی تکان خورده باشند. کتابی با جلد آبی و الفبای روسی دستش است و متاسفانه توان خواندن عنوانش را ندارم؛ اما اشاره‌ای کوتاه به آن می‌کنم و سعی دارم با لحنی شوخ و صمیمانه، نام را از زیر زبانش بیرون بکشم. -به به! درگیر مطالعه‌ای؟ -می‌تونی از دیوارها رد شی؟ پاسخ صریح سوال‌هایم برایش دشوار است. من خود از بی‌پاسخ گذاشتن سوال‌ها تنفر دارم و او در این موضوع به شدت ماهر و توانمند است. -نه با یکی از پرستارها اومده بودم. دوباره سعی دارم بحثمان را به کتابی که در دستش است الصاق کنم. -زبونش روسیه نه؟ -آره! -باید حدس می‌زدم اسمت هم روسی باشه. -اسمم روسی نیست. لحنش سردتر از یخ است. توان شناختش را ندارم. گویی دارای دو روح و دو شخصیت است. گاه ابری و گاه بارانی. گاه آفتابی و گاه به تاریکی شب. با این‌حال، تیر خلاصم را می‌زنم. -ولی روسی بلدی که کتاب روسی می‌خونی!

-الان مسئله‌ی مهمیه؟ -حق با توئه. مسئله‌ی مهم یه چیز دیگه‌ست. شتاب زده دستم را اسیر دست مردانه‌اش می‌کنم و او را به سمت اتاقش می‌کشم. تقریباً به داخل هلش می‌دهم و در را از پشت سر می‌بندم. توان دیدن نگاهش را ندارم، اما مطمئنم از این حرکت سریع و پیش بینی نشده‌ام غافلگیر شده است. می‌دانم تا برگشت امیر زمان چندانی ندارم، پس سریع می‌گویم: -‌کی قراره بری؟ -قراره برم؟ -آره، یکی از پرستارها می‌گفت. جوابی از جانبش نمی‌شنوم. نکند حقیقت ندارد؟ -به جای این که از این و اون آمار من رو بگیری به عمل فردات فکر کن. همون عملی که قراره توش بمیری! نقطه ضعف به دستش داده‌ام. البته که داده‌ام. تنها چیزی که به وسیله‌اش می‌تواند از جواب سوال‌های مهمم در برود. از خوش شانسی خودم و بدشانسی او، بلدم چگونه نقطه ضعف‌هایم را به نقطه قوت تبدیل کنم. -خب می‌خوام قبل از این که بمیرم… به خودم جرأت می‌دهم. – یه سری کار انجام بدم. اونم، با تو …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
در دلیما، سرگذشت پیوند، دختری کور نسبت به حرکت، پیش چشم خواننده جان می‌گیرد. بیماری آکینتوپسیا، مرز میان بودن و نبودن را برایش تیره کرده است. روانشناسان بی‌رحم، او را در میدان آزمایش‌های ترسناکشان می‌افکنند، تا آن‌که امیدی لرزان در دلش زبانه می‌کشد: عملی جراحی با تنها یک درصد احتمال نجات. روزهای آخر، اما، با ظهور مردی ناشناخته، رنگی دیگر می‌گیرد؛ رنگی میان مرگ و رستگاری. پیوند، در میانه‌ی این دلیما، قدم به مسیری می‌گذارد که پایانش هیچ‌کس نمی‌داند ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دلیما
  • ژانر
    معمایی، عاشقانه، روان‌شناختی
  • نویسنده
    نگین حلاف
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    797
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 7 بازدید
  • 50,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.