پست های ویژه
دانلود رمان آن سوی دل ها pdf از آرزو هاشم آبادی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
خلاصه رمان آن سوی دل ها
دختری از تبار تنهایی که از بدو تولد در خانه باغ پدر بزرگش زندگی میکند. با حضور عشق پسر عموی متاهلش زندگی او وارد گرد باد عظیمی میشود…. با یک اشتباه …یک گمان اشتباه و از همه مهم تر یک بی فکری بچگانه دخترک تا اعماق منجلاب فرو میرود اما….
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان از جنون تا خیانت
دانلود رمان دخترک
قسمتی از رمان
حدس زدن اینکه قراره در مورد سیاست و قرفه تورم صحبت بشه اصلا کار سختی نیست… بعد از اینکه چای لب سوز مخصوص این پدر بزرگ با صلابت و دوست داشتنی رو مقابلش میذارم با گفتن با اجازه ای جمع این دو نفر رو به سمت آشپز خونه ترک میکنم….. با دیدن سیب قرمز رنگ داخل بشقابم نگاه متعجبم رو میدم به حسامی که کنارم روی مبل دو نفره لم داده : اینو تو گذاشتی تو بشقاب من؟ سری تکون میده: آره بخور جون بگیری… نیمچه لبخندی میزنم که چشمک نامحسوسی میزنه و کمی به سمتم خم میشه: نظرت چیه همینو تویی چشم و چال اون مرتیکه فرو کنم؟
با چشمای گشاد شده نگاه میکنم به چاقوی داخل دستش توی چشم کی؟؟ خیره میشه به چشمام همونی که از اول مهمونی چشماش خیلی داره هرز میره لب هامو روی هم فشار میدم که لبخند بی جام زیاد ضایع نباشه… نامحسوس نگاهمو به شهیاد برادر شیدا میدم که نگاهش میخ صورت من و هستی شده و من بیزارم از این نگاه بی پروا اما خب مجبورم تحمل کنم چون هیچوقت دلم نمیخواد به خاطر منه بی کس و کار کدورتی بین افراد خانواده پیش بیاد به خصوص که شیدا و شهیاد خواهر زاده های عزیز زن عمو جیران هستن و خوش حالم که حسام این موضوع رو درک میکنه.
خیلی آروم جوری که کسی جز خودش متوجه حرفم نشه زیر لب زمزمه وار میگم: – بیخیال! برات مهم نباشه! در جواب حرفم یه تایه ابروش بالا میپره: – نیلا انگاری منو با شلغم اشتباه گرفتیا! خوشم نمیاد کسی به خواهرم اینجوری خیره بشه! لبخد محوی میزنم از داشتن این برادر که گرچه نسبت خونی باهاش ندارم اما در این چند سال برادرانه برام خرج کرده…با شنیدن صدای هستی بغل گوشم، نگاه از حسام میگیرم هستی_ چی میگین شما دو تا اینقد دم گوش هم پچ پچ میکنین؟ کنار گوشش که دقیقا روی به روی صورتمه لب میزنم: – حسام قصد داره چاقوی دستش رو توی چشمای هیز شهیاد فرو کنه….!
