رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
مطالب محبوب
دانلود رمان دنیای پر پیچ و خم pdf از نیلا

دانلود رمان دنیای پر پیچ و خم pdf از نیلا

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، خانوادگی، پزشکی

خلاصه رمان دنیای پر پیچ و خم

داستان در مورد دختری به نام دنیاست که واسطه ی دوستی ها و عشق های زیادی میشه اما عشق برای خودش مسیر پرفراز و نشیبی رو به وجود میاره…

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان بی هوا دل سپردم

دانلود رمان همچون فرشتگان

قسمتی از رمان

خدارو شکر هر کمکی نیاز داشتی من هستم عزیزم. الانم پاشو بیا یه چیزی بخور تو خواب قندت نیوفته. اومدم بزنم به بازوش که با خنده فرار کرد و رفت پایین. به لطف خواب اینقدر سرحال بودم که دلم می خواست کل تهرانو بگردم. بعد از خوردن عصرونه لباس پوشیدم رفتم پایین و رو به مامان اینا که هر کدوم سرشون با یه چ یزی گرم بود کردم : + مامان جون من میرم بیرون یکم هوا بخورم خریدم دارم _ باشه مادر مواظب خودت باشی با گفتن چشمی از خونه بیرون زدم. اصولا تنها خرید میرفتم خیلی دوست صمیمی ای نداشتم. اگرم داشتم در حد تلفنی حرف زدن بود و جدای از اینا از تنهاییم خیلی لذت میبردم؛ ساعت تقریبا ۹ بود. سه ساعتی میشد که داشتم چرخ میزدم و کلی خرید کرد . در نهایت وارد فروشگاه بزرگ لباس شدم. با پرو چندتا مانتو واقعا خسته شدم که فروشنده ی خانوم به سمتم اومد:

_ عزیزم اینم بپوشین بنظرم به اندامتون خیلی میاد مانتوی جیگری زیپ داری که کنارش چاک داشت و بالاتنش و آستیناش حسابی کار شده بود توجهمو جلب کرد. بعد از پوشدنش نگاهی تو آیینه به خودم کردم .وااااوووو قشنگ شده بودما عجب دافی بودم خبر نداشتماااا. اومدم بیرون از اتاق که نظر خانومه رو هم بپرسم که با شنیدن صدایی به سمت چپ برگشتم: _ چقدر قشنگه خیلی بهتون میاد خانوم دکتر. دکتر سامان بود. راستش یکمی از تعریفش خجالت کشیدم ولی با لحن مودب و با لبخند گفتم: + سلام ، ممنونم لطف دارین با لبخند ادامه داد: _ لطف که نه، واقعا زیبا شدین. تشکری زیر لب کردم و به ناچار به اتاق برگشتم و لباسو عوض کردم. بعد از مرتب کردن ظاهرم رفتم بیرون. شال همرنگ مانتومم برداشتم و بعد از حساب کردنشون رو به دکتر سامان که زیر زیرکی حواسش بهم بود گفتم:

+ خوشحال شدم از دیدنتون من دیگه برم _ منم همینطور ماشین دارین یا برسونمتون؟ بخاطر ترافیک حوصله نداشتم ماشین بیارم بنابرا ین با اسنپ اومده بودم +نه ممنون با اسنپ برمیگردم _ این ساعت هم شلوغه هم سخت ماشین گیرتون میاد اگه مشکلی نداره میرسونمتون. دیدم واقعا حق داره منم خسته تر از اونی بودم که بخوام راه برم و منتظر بمونم قبول کردم. + باشه ممنون و بعد از برداشتن خریدای خودش با هم به سمت ماشین رفتیم. خریدارو عقب گذاشتیم و سوار شدیم. همزمان داشتیم کمربند میبستیم که رو کرد بهم: _ پس طرفدار سفت و سخت قانونین؟ با خنده جواب دادم: + چجورشم! تا وسطای راه فقط صدای اهنگ بود که پخش میشد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
داستان در مورد دختری به نام دنیاست که واسطه ی دوستی ها و عشق های زیادی میشه اما عشق برای خودش مسیر پرفراز و نشیبی رو به وجود میاره...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دنیای پر پیچ و خم
  • ژانر
    عاشقانه، خانوادگی، پزشکی
  • نویسنده
    نیلا
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    210
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 49 بازدید
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.