پست های ویژه
دانلود رمان همچون فرشتگان pdf از مارگارت میلار
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: جنایی، ترسناک
خلاصه رمان همچون فرشتگان
مضمون اصلی رمان، درهم پیچیدگی و فروریزی شخصیت افراد بر اثر فشار های روانی متحمل شده در گذشته است. نویسنده در اثر حاضر، از دیدگاهی فرویدی به روابط غامض خانوادگی می نگرد و با خلق فضا ها و موقعیت های کاذب باور پذیر، این معنا را به خواننده منتقل می کند که در نهایت، پیچیده ترین معما همانا ذهن و روان بشری است.
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان بازوبند های طلایی
دانلود رمان دخترک
قسمتی از رمان
هر کدام از خواهران و برادرانی که اینجا هستند، وظایفی دارند که تا غروب آفتاب باید آنها را انجام بدهند. منظورم این بود که بقیه نسبت به غریبه ها چه برخوردی دارند ؟ تا وقتی مؤدبانه رفتار کنید، بقیه هم با شما با احترام برخورد میکنند. فقط خواهر ندامت مشکلاتی دارد که او را عصبی کرده بنابراین توصیه میکنم جلوی او آفتابی نشوید؛ مسئله مربوط میشود به مدرسه خواهر ندامت. سه تا بچه دارد که مسئولان تأکید دارند باید آنها را به مدرسه بفرستد. از شما می پرسم آموزشهای مدرسه به چه درد میخورد؟ توی مدرسه چی میخواهند یادشان بدهند که خود رئیس نمیتواند به آنها بیاموزد ؟ چه عرض کنم من نمیتوانم در مورد این مسئله اظهار نظر کنم.
راستش را بخواهید خود من اول که شما را دیدم فکر کردم از مسئولان مدرسه هستید. خوشحالم که این طور فکر کردید خواهر روحانی فوری گفت: «چه خوشحالی؟ یک مشت آدم های بیخود و کودن بیشتر نیستند. باور نمی کنید چه مشکلاتی برای خواهر ندامت ایجاد کرده اند. به همین دلیل است که او هم مثل من برای درک تجربیات روحانی مشکلاتی دارد.» کویین دنبال خواهر مرحمت بیرون رفت. برادر لسان الغیب در صندلی گهواره ای خود زیر درخت کاجی چرت میزد؛ لکه های آفتاب روی سر تراشیده اش برق می زد. زنی با قد کوتاه و شانه های پهن به طرف آنها می آمد. یک پسر تقریباً هشت ساله و دخترکی ده ساله و خانمی حدوداً شانزده یا هفده ساله دنبالش بودند.
همه ردا های پشمی خاکستری مثل هم پوشیده بودند و فقط ردا های دو نفری که جوان تر بودند تا زیر زانو میرسید. ساکت و آرام به سالن غذاخوری رفتند و فقط زن جوان با نگاه پرسشگری به کویین نگاه کرد. کویین هم با نگاهش او را دنبال کرد. دختر خوشگلی بود با چشم های قهوه ای روشن و موهای فرفری مشکی صورتش پر از لک و پیس بود. خواهر مرحمت گفت: این خواهر کارما است. بیچاره آکنه دارد ولی هرچه دعا و نذر و نیاز کرده ایم بی فایده بوده. بیایید محل خوابتان را نشان بدهم. جای راحتی نیست، ولی همه ما همین وضع را داریم پرداختن به جسم آدم را از معنویت دور میکند. کاری که شما همه عمر به آن مشغول بوده اید. درست میگویم ؟ »
