رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
مطالب محبوب
دانلود رمان در جستجوی مادر سرو و سامان pdf از حانیا بصیری

دانلود رمان در جستجوی مادر سرو و سامان pdf از حانیا بصیری 

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: آسیب های اجتماعی، عاشقانه، رئال

خلاصه رمان در جستجوی مادر سرو و سامان

نگاه کردم و سپس آن را لوله کرده و برای تفریح تفننی بعدیم کنار گذاشتم و از باقی مانده اش هم به عنوان خلال دندان استفاده کردم، هرچند که غذای دندان گیری هم نخورده بودم. بلند شدیم و قصد رفتن کردیم که  صدای ترلان را از پشت سرم شنیدم: بسیار خوب آقایون لطفا این فرم اطلاعات رو پر کنید.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان خاطرات یک آدم کش

دانلود رمان فاسق

قسمتی از رمان

سرم را به طرفین تکان دادم وگفتم: نیست. و از همه مهم تر اینکه من در کل سال های تحصیلی ام ناظم یا معلم خانم نداشتم وگرنه با این انگیزه تا الان دکترای ریاضیات گسسته و پیوسته و پاشیده و پکیده داشتم. دروغگویی نشود، یک سال در دبستان معلم پرورشی ام خانم بود و آن سال من تا مرحله کشوری و قاره ای مسابقات رفتم و داشتم خودم را برای مراحل بعدی آماده می کردم که خانم معلم مجبور شد قسم بخورد که مسابقه تمام شده و دست از تمرین بردارم، این اولین و آخرین تجربه من از یک معلم خانم بود.

با اخم به ساعتش نگاه کردو گفت: الان تقریبا یک دقیقه از فکر کردنت میگذره؛ حس میکنم میخوای یه چیزی بگی ولی نمیگی. بشکنی زدم و گفتم: بله، شما احتمالا دختر معلم پرورشی سال پنجم دبستان من نبودید؟ سرش را به طرفین تکان داد و گفت: احتمالا زمان بچگی ضربه ای چیزی به سرت نخورده؟ آخه این حجم از خنگی غیر قابل درکه! دستی به پشت سرم کشیدم و گفتم: ضربه که خیلی، اتفاقا بهم میگن سلطان ضربات کشنده. به سمت خانه حرکت کرد و گفت: اینم دروغ گفتی. تقریبا مسیر رفتنش را طی کرده بود که ناگهان در حیاط باز شد و آقاجان داد زد: یالا همسایه.

با دیدن من عصایش را به قصد فرود آوردن روی سرم بالا آورد و گفت: کجایی تو بچه؟ میدونی از چند نفر سراغتو گرفتم تا فهمیدم اینجایی؟ بیا برو خونه عروس گلم باهات کار داره. کاسه ماست را که درون دستم دید با یک حرکت او را از دستم گرفت و سرکشید، در همین حین صدای قدم های نزدیکی را در کنارم شنیدم همان خانم نکته سنج مشکوکانه به آقاجان نگاه کرد و گفت: بوی توتون میاد، چپق میکشید؟ آقاجان با دست چندباری به پشت کله من زد و گفت: باز دوباره چشت به یه خانم محترم افتاد کل اسرار خانواده رو لو دادی؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
نگاه کردم و سپس آن را لوله کرده و برای تفریح تفننی بعدیم کنار گذاشتم و از باقی مانده اش هم به عنوان خلال دندان استفاده کردم، هرچند که غذای دندان گیری هم نخورده بودم. بلند شدیم و قصد رفتن کردیم که  صدای ترلان را از پشت سرم شنیدم: بسیار خوب آقایون لطفا این فرم اطلاعات رو پر کنید.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    در جستوجوی مادر سرو و سامان
  • ژانر
    آسیب های اجتماعی، عاشقانه، رئال
  • نویسنده
    حانیا بصیری
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    180
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 22 بازدید
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.