رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
مطالب محبوب
دانلود رمان خاطرات یک آدم کش pdf از کیم یونگ ها

دانلود رمان خاطرات یک آدمکش pdf از کیم یونگ ها

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: پلیسی، هیجانی، ترسناک، جنایی

خلاصه رمان خاطرات یک آدمکش

  کاراکتر اصلی یه پیرمرد (و یه قاتل سابق) ۷۰ساله‌س که متوجه می‌شه آلزایمر گرفته؛ حس آدم ماقبل تاریخی رو دارم که یجورایی تو زمانه‌ای هبوط کرده که به اون تعلق نداره و بیش از توی اون عمر کرده. آلزایمر مکافات منه. اما قضیه به همین سادگی هم نیست…

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان فاسق

دانلود رمان غنچه زخمی

قسمتی از رمان

بعد از آن روز انگار اون هی کم کم حس کرد جهان کوچکی که احاطه اش کرده خانواده ای که ما دو تا تشکیل میدادیم نا آشناست با این حال پیش هم ماندیم. باد که وزیدن میگیرد جنگل خیزران پشت خانه به های و هوی میافتد. این جور وقت ها توی افکارم گیر میکنم در این روزهای پرباد حتی پرنده ها هم ساکت می شوند. این قطعه از جنگل خیزران را مدتها پیش خریدم، هیچ وقت پشیمان نشدم؛ همیشه دلم میخواست جنگل خودم را داشته باشم صبح ها برای پیاده روی میروم پشت خانه توی جنگ خیزران نمیشود.

دوید اگر پایتان اتفاقی به چیزی گیر کند حتى ممکن است بمیرید اگر درخت خیزرانی را ببرید ریشه های تیز و قرصش به جا می ماند. برای همین است که وقتی دورتادورتان درخت خیزران است باید مدام حواستان به پاهایتان باشد. در راه برگشت به خانه به خش خش برگهای خیزران زیر یابم گوش میدهم و به آدمهایی فکر میکنم که زیرشان دفن کردم جنازه ها به خیزران تبدیل میشوند و رو به آسمان زبانه میکشند؛ اون هی که کوچکتر بود یکبار پرسید: پدر و مادر تنی ام کجا زندگی میکنند؟ هنوز زنده ند؟ گفتم مرده اند. تو رو از یتیم خونه آورده م اون هی دلش نمیخواست حرفم را باور کند، انگار در اینترنت به دنبال اطلاعات چرخی زده و قبل از این که خودش را توی اتاقش حبس کند و چندین روز را به گریه وزاری بگذراند حتی جای ساختمان دولتی مربوطه را هم پیدا کرده بود.

بعد سرآخر حرفم را قبول کرد پدر و مادرم رو میشناختی؟ همدیگر رو قبل ترش دیده بودیم ولی صمیمی نبودیم.۰ چه جور آدم هایی بودند؟ آدم های خوبی بودند؟ فوق العاده بودند؛ تا لحظه ی آخر همه ی فکر و ذکرشون تو بودی. کمی پنیر سویا سرخ میکنم. من صبح و ظهر و شب پنیر سویا میخورم. یک تمه روغن میریزم کف ماهیتابه و پنیر سویا را اضافه میکنم. یک ورش که سرخ شد برش میگردانم؛ کمی کیمچی هم میگذارم تنگش، بعد غذایم آماده است. مهم نیست اوضاع آلزایمرم چه قدر بیخ پیدا کند، فقط امیدوارم تنهایی از پس این قدر کار بربیایم یک برنج و پنیر ساده.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
کاراکتر اصلی یه پیرمرد (و یه قاتل سابق) ۷۰ساله‌س که متوجه می‌شه آلزایمر گرفته؛ حس آدم ماقبل تاریخی رو دارم که یجورایی تو زمانه‌ای هبوط کرده که به اون تعلق نداره و بیش از توی اون عمر کرده. آلزایمر مکافات منه. اما قضیه به همین سادگی هم نیست...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    خاطرات یک آدم کش
  • ژانر
    پلیسی، جنایی، هیجانی، ترسناک
  • نویسنده
    کیم یونگ ها
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    77
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 17 بازدید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.