رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
مطالب محبوب
دانلود رمان حسرت خاک عشق pdf از اعظم داشبلاغی(سکوت)

دانلود رمان حسرت خاک عشق pdf از دنیا

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی، مافیایی

خلاصه رمان حسرت خاک عشق

داستان درباره دختری سخت کوش و مقتدره که با سختی‌ های زندگی مدام مبارزه می‌ کنه و در بین راه زندگی عاشق میشه و روز عروسیش روز مرگ آرزوهاش می‌ شه. اما، در این بین توسط دشمن خانوادگی‌ دزدیده و در بازار برده فروش‌ ها  فروخته میشه… حالا چه کسی میاد نجاتش بده؟

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان فاسق

دانلود رمان فرار های جنوب شهر

قسمتی از رمان

البته امیرعلی هم پابه پای ما تلاش میکرد و گروهی سه نفره و خوبی بودیم که همه فامیل ما را یا گروه زبل یا سه تفنگدار مینامیدند! سطح هوشی ما و کارهایمان را وقتی همه فهمیدن، که با همدستی امیرعلی سایت مدرسه او… را َهک کردیم و همچنین در چند جشنواره کشوری مقام برای برنامه نویسی و… گرفتیم. در هنرهای رزمی ما سه نفر جزو اولین نفراتی بودیم که در بسیج روستا ثبت نام میکردیم! ما جزو بسیجیان فعال بودیم و تمام فنون کاراته و جوجیدسو و دفاع شخصی را تا مقام آوردن گذرانده بودیم! چه دوران خوبی بود نوجوانی، چرا که ما همیشه کنار هم و همبازی هم بودیم و اما بعد که بزرگتر شدیم، فامیل با بحث محرم و نامحرم جمع همیشگیمان را با حضورشان برای سرک کشیدن در گفتگوها و…

و حتی گوشی نخریدن برای من زهرشان را ریختند! دنیای حسادت چیز عجیبی بود و آدم حسود هرگز از برنامه ریختن برای تخریب دیگری دست نمیکشد؛ درست مثل دخترعموهای من، چرا که من نزد همه به خاطر هوشم همیشه مورد تحسین بودم و آنها خیر؛ همین هم موجب حسادت وافرتر آنها شده بود! در همین افکار وسختی هایی که کشیدیم، غرق بودم که زنگ خانه را زدند. سریع رفتم در را باز کردم که دیدم امیرعلی پشت در است و با سلام و احوال پرسی دوباره گفتم: – سلام پسرعمو خوبی؟ – سلام دلارام تو خوبی بانو؟

چی شد نیومدی اون طرف؟ دانیال، عمو و زن عمو هم که اومدن، اما تو نیومدی هر چی منتظر شدیم، بابا چشممون به در خشک شد، چرا انقدر طولش دادی؟ نکنه از دست خواهرای من ناراحتی؟ هول زده گفتم: – نه… نه… به خدا حموم بودم و موهام بهم گره خورده بود و باز نمی… با کمی فکر به جمله ام یادم آمد که من بدون چادر، جلوی در آمدهام، سریع هول زده بر گونهام کوبیدم و گفتم: – خاک به سرم! و در را محکم بر روی امیرعلی هاج و واج از واکنشم به هم زدم، من خیلی به این چیزها مقید نبودم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
داستان درباره دختری سخت کوش و مقتدره که با سختی‌ های زندگی مدام مبارزه می‌ کنه و در بین راه زندگی عاشق میشه و روز عروسیش روز مرگ آرزو هاش می‌ شه. اما، در این بین توسط دشمن خانوادگی‌ دزدیده و در بازار برده فروش‌ ها  فروخته میشه... حالا چه کسی میاد نجاتش بده؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    حسرت خاک عشق
  • ژانر
    عاشقانه، پلیسی، مافیایی
  • نویسنده
    اعظم داشبلاغی(سکوت)
  • ویراستار
    رمان سرا
  • صفحات
    1156
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 41 بازدید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.