رمانسرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمانسرا
مطالب محبوب
دانلود رمان دیوانه رقاص pdf از فاطمه مهراد

دانلود رمان دیوانه رقاص pdf از فاطمه مهراد

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، مافیایی

خلاصه رمان دیوانه رقاص

لقبش ویکتور بود! هیچوقت و هیچ جوره تسلیم نمیشد. مردی که وقتی اسمش میومد ، تن همه به لرزه میوفتاد . مردی که ادعا میکرد قلب نداره ، اما امان از اون روزی که قلبش درون فرفری های رقاص شیطونی پیچ خورد… رقاصی که اومده بود برای اولین بار ویکتور رو از پا در بیاره!

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان چشمان خمار تو

دانلود رمان نوش دارو

قسمتی از رمان

باید بهم دیگه اعتماد داشته باشیم . میدونم اولین بارته و ته دلت نگرانی اما مطمئن باش افراد این سازمان کسی رو نیمه راه ول نمیکنن صدای ویکتور توی سرم پیچید؛ میتونم همین الان برت گردونم پیش عدنان جونت یعنی واقعا میتونست همچین کاری کنه؟ کلافه از فکرای مزخرف توی ذهنم سرم رو به طرفین تکون دادم. حتما بهش فکر میکنم هانا جون. من خودم رو توی راه ویکتور انداختم و حس میکنم باید عواقب کارام رو قبول کنم. ببین شوکا تا کسی پا رو دم ویکتور نذاره با کسی کار نداره. درسته همه جا به بی رحمی معروفه و خودش میگه که قلب نداره اما خب به کسی که واقعا مظلوم و بیگناهه آسیب نمیرسونه .

به نظرم لجبازی رو کنار بزار و باهامون همراه شو خیلی بهتر از اینه که دست بقیه بیوفتیم و به عنوان به برده زندگی کنیم. حرفاش منو به فکر فرو برد. حق با اون بود. من کنار عدنان فقط به برده بودم؛ هر وقت میخواست در دسترسش بودم و هر وقت نمیخواست منو مثل یه آشغال پرت میکرد به گوشه ای. هر وقت میخواست باید تو مهمونی هاش حاضر میشدم و براشون میرقصیدم و هر وقت که نمیخواست غرورم رو خورد میکرد. هر وقت باهاش راه میومدم سوگلی محبوبش بودم و میخواست دنیا رو به پام بریزه و هر وقت که مخالفت میکردم منو میبست به باد کتک! زندگی منم دقیقا عین برده ها بود. من برده ی عدنان بودم!

هانا لبخندی به منی که عمیق تو فکر فرو رفته بودم زد. من بیشتر از این مزاحمت نمیشه عزیزم. ولی به حرفام فکر کن. بلند شد و همونطور که به سمت در میرفت گفت: خوب بخوابی عزیز دلم.. با رفتنش بیخیال غذا خوردن شدم و روی حرفاش فکر کردم. منی که نمیخواستم برگردم پیش عدنان، باید تا وقتی که برمیگشتم ایران پیش ویکتور میموندم. یعنی باید از بین بد و بدتر یکی رو انتخاب میکردم. نفس عمیقی کشیدم و از جا بلند شدم. سکوت خونه اینو نشون میداد که دوستای ویکتور رفتن. یعنی همیشه تو واحد ویکتور پلاس بودن؟ شونه ای بالا انداختم و تو دلم به تو چه ای گفتم…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
لقبش ویکتور بود! هیچوقت و هیچ جوره تسلیم نمیشد. مردی که وقتی اسمش میومد ، تن همه به لرزه میوفتاد . مردی که ادعا میکرد قلب نداره ، اما امان از اون روزی که قلبش درون فرفری های رقاص شیطونی پیچ خورد... رقاصی که اومده بود برای اولین بار ویکتور رو از پا در بیاره!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دیوانه رقاص
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی، مافیایی
  • نویسنده
    فاطمه مهراد
  • ویراستار
    رمان سرا
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 33 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " میباشد.