دانلود رمان چشمان خمار تو pdf از ChicaFluffy
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، طنز
خلاصه رمان چشمان خمار تو
داستان روایت یه دختر خوشگله که پدر و مادرشو تو یه حادثه از دست داده و تنها با یه نفر که خیلی دوسش داره زندگی می کنه اتفاقایی میفته که دختر داستانمونو مجبور به زندگی کردن برای مدت طولانی توی خونه صمیمی ترین دوست پدرش میشه اونجا با افراد زیادی آشنا میشه و همچنین ماجراهای هیجان انگیز و زیبایی رو با هم به همراه دارن…
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان نوش دارو
دانلود رمان بغض پر عصیان
قسمتی از رمان
در آروم باز شد و قامت بلندش نمایان شد؛ غم چشاشو گرفته بود. انگار حال اونم از من بدتر بود. با دیدنش نتونستم خودمو کنترل کنم و با صدای بلند زدم زیر گریه و بلند شدم با سرعت خودمو تو بغلش انداختم و گریه کردم، اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد و تند به خودش فشرد و شونه هاش شروع به لرزیدن کرد؛ همین باعث شد هق هقم اوج بگیره با هق هق شونه هاشو چنگ زدم و گفتم: گریه نکن داداشی..گریه نکن دردت به جونم..مگه من جز تو کیو دارم آخه..جان من گریه نکن که دلم داره آتیش میگیره..ببخشید به خدا نمیخواستم چشای خوشگلتو تر کنم…لعنت به من که همیشه باعث ناراحتیت میشم لعنت به من…
با این حرفم منو بیشتر به خودش فشرد و با صدای گرفته و بمش گفت:جرئت داری یه بار دیگه این حرفو بزن ببین چیکارت میکنم…تظاهر کردن تو این موقعیت برام خیلی سخت بود خیلی ولی خواستم از این حال بیارمش بیرون. واسه همین با فین فین و خنده ی غمگینی گفتم: وا مگه میخوای چیکار کنی تو جوجه کرک؟ فک کردی کی هستی هان؟ گردن واسه من کلفت نکن ها وگرنه حسابت با کرام الکاتبینه! با خنده دستاشو باز کرد با یه حرکت بلندم کرد و گفت: جوجه کرک دیگه آره؟ یه جوجه کرکی نشونت بدم شیطون و بعد از این حرفش با خنده و با پاش در تراس اتاقم رو باز کرد و سرم رو از نرده ی تراسم رد کرد.
منم با خنده و جیغو داد میگفتم: ولم کن غلط کردم تیرداد چیز خوردم آی آی آی مردم الان منو میندازه پایین جوون مرگ میشم! بابا ولم کن من کلی آرزو دارم، من هنوز نیمه ی گمشده ی خودمو پیدا نکردم. نکن جان من تیرداد بچم بی مادر میشه گناه داره. با این حرفم تیرداد نتونست خودشو کنترل کنه و با صدای بلند زد زیر خنده و منو انداخت رو زمین خودش هم هر هر داشت زمینو گاز میگرفت. منم داشتم با خنده نگاش میکردم و میگفتم: زهرمار بیشعور کم مونده بود منو بندازی پایین، بعد داری هر هر میخندی برام؟ با این حرفم خندش بیشتر شد و گفت: یعنی…از…تو..سم تر ندیدم دختر..آخه…بچه کجا بود دیوونه و بعد دوباره شروع کرد به خندیدن.