رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
مطالب محبوب
دانلود رمان دل فگار pdf از آرزو توکلی

 

دانلود رمان دل فگار pdf از آرزو توکلی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، مافیایی، اربابی

خلاصه رمان دل فگار

اردوان، مردی گرفتار در تارهای تیره‌ای مافیا، تنها نقطه یک‌ی نور در دلش دارد: عشق پنهانی‌اش به سوگند. اما این عشق، طولی نمی‌کشد که توسط اوستا، برادر سخت‌گیر سوگند، فاش می‌شود. اوستا با آگاهی از نیت‌های شوم سازمان نسبت به آن دو، تلاش می‌کند اردوان را از سوگند و باندش جدا کند تا خواهرش را نجات دهد. اما در شب عروسی، شبی که باید زیباترین خاطره‌ای زندگی‌شان باشد، تصاویری به دست اردوان می‌رسد—تصاویری از خیانتی نابخشودنی… یا شاید تنها یک بازی ماهرانه برای فروپاشی او. در دل آن شب شوم، تمام رویاها به هم می‌ریزند و ماجرایی پرپیچ‌وخم آغاز می‌شود.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان سایه صبر

دانلود رمان الماس تلخ

قسمتی از رمان

چند روز بعد بچهه ارو به سختی مجاب کردمو به لیلی سپردمشون این چند روز خونه ماتم کده شده بود دیگه داشتم کم میوردم از یک طرف مرگ بهداد، از طرفی نبود خواهرمو بی قراری بچه ها منه خاک برسر حتی نمیدونستم خواهرکم کجاست حالش خوبه یا نه بچه هاش جلو چشمم داشتن توی نبود مادرشون پر پر میشدن هیچ کاری از دستم بر نمیومد اردوان این چند روز وجب به وجبو داشت دنبالش میگشت؛ اما نبود که نبود برو یکم بخواب عمواین چند روز پلک روی هم نذاشتی نگاه بلند کردمو به عمو سلمان نگریستم خوابم نمیبره عموبعض گلومو میفشرد دلواپس خواهرکمم، نمیدونم توی این سرما چه بلایی سرش اومده بچه هاشم ارومو قرار ندارن به جز شهرزاد پیش هیچ کس نمیمونناونم که خودشو حبس کرده تو اتاق سوگند پیدا میشه نمیذارم مویی از سر دخترم کم بشه.

تو برو با شهرزاد حرف بزن، این زن حاملس، غذاهم درستی نمیخوره یوقت حالش بد میشه در هم رو خودش قفل کرده سری به نشونه مثبت جنبوندم باز صدای گریه بچه ها بلند شدم لیلی هراسون شده پایین اومد ارباب بچه ها پشت دراتاق شهرزاد وایستادن کوتاهم نمیان بلندشدمو بالا رفتم با دیدن اشکشونو التماساشون قلبم گرفت دایی دورتون بگرده چرا گریه میکنینارسلان با گریه گفت ما اجی شهرزادو میخوایم نفسمو بیرون فرستادمو جلو پاشون زانو زدم شما با خاله لیلی برید پایین خوراکی بخورید الان اجی هم میاد به سختی با لیلی پایین فرستادمشون پشت در اتاقش وایستادمو تقی به در زدم شهرزادشهرزادجان درو باز کن میخوام دو دیقه باهات صحبت کنم جوابم سکوت شد میدونم داغونی میدونم دلت سوخته ماهم از تو کمتر نیستیم بهداد داداشم بود از بچگی باهم بودیم بهش زندگیمو مدیون بود.

مدلم داره آتیش میگیره شهرزاد بهداد رفته، هیچ خبری هماز سوگند نیست معلوم نیست زندهاسیا حیوونا بلایی سرش اوردن بچه هاش اینجا دارن اذیت میشن، مادرشون نیست بهونه تورو میگیرن نفسی گرفتمو ادامه دادم خودتت داری مادر میشی میدونم این چیزارو خوب درک میکنی اومدم التماست کنم، ازین زندانی که برای خودتت ساختی بیرون بیانمیگم عزا نگیراتفاقا عزاتو بگیر تا آروم بشی؛ اما به روح بهداد قسمت میدم حواست به این بچه ها هم باشه الان مادر اونا تویی صدای گریه هاشونو میشنوی دارن اجی شونو صدا میزنن لحظه ای گذشت؛ اما جوابی عایدم نشد نا امیدو سرگشته پشت به در شدم که با صدای قفل در لبخند روی لبم نقش بست چرخیدمو با شهرزادی که دیگه اون شهرزاد نبود روبرو شدم بچه هام کجان به پایین اشاره کردم پایین پیش لیلی قول دادم اجیشون بره پیششونسری تکوندو از پله ها پایین رفت.

*اردوان* اخرین جا رو هم سر زدیم اما نبود که نبود عصبی مشت محکمی روی فرمون کوبیدم کجایی پسیه هفته میشد که خبری از سوگندم نداشتمداشتم دیونه میشدم دیگه نمیدونستم زندهاس یا لعنت به من که باعثو بانی این همه اتفاقاتم دلم نمیخواد پا بزارم داخل خونه ای که زندگیم نبود دلم برای بچه هام داشت پر پر میزد؛ اما دیگه هیچی رو بدون سوگند نمیخواستم بلاجبار به سمت خونه رفتم، خونه ای که دیگه خونه نبودو حالا رنگ ماتمو سیاهیی سایه انداخته بود داخل رفتمو با دیدن شهرزاد که داشت به بچه هام غذا میداد نفسی کشیدمو لبخند بی جونی به لبم بخشیدم بچه ها با دیدنم پر دراوردنو به سمتم پرواز کردن جلو پاشون زانو زدمو هرسه رو بوسه بارون کردم هنوز دستم درد میکردو نمیتونسم جیگرکوشه هامو بغل کنم ارسلان دست روی صورتم گذاشتو با چشمایی که گویی گریه کرده گفت.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
اردوان، مردی گرفتار در تارهای تیره‌ای مافیا، تنها نقطه یک‌ی نور در دلش دارد: عشق پنهانی‌اش به سوگند. اما این عشق، طولی نمی‌کشد که توسط اوستا، برادر سخت‌گیر سوگند، فاش می‌شود. اوستا با آگاهی از نیت‌های شوم سازمان نسبت به آن دو، تلاش می‌کند اردوان را از سوگند و باندش جدا کند تا خواهرش را نجات دهد. اما در شب عروسی، شبی که باید زیباترین خاطره‌ای زندگی‌شان باشد، تصاویری به دست اردوان می‌رسد—تصاویری از خیانتی نابخشودنی... یا شاید تنها یک بازی ماهرانه برای فروپاشی او. در دل آن شب شوم، تمام رویاها به هم می‌ریزند و ماجرایی پرپیچ‌وخم آغاز می‌شود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دل فگار
  • ژانر
    عاشقانه، مافیایی، اربابی
  • نویسنده
    آرزو توکلی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    566
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 3 بازدید
  • 60,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.