رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود رمان پاسار pdf از نیلوفر لاری

 

دانلود رمان پاسار pdf از نیلوفر لاری

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، معمایی

خلاصه رمان پاسار

امیرحسین همیشه تو فامیل عزیزدردونه بود، مخصوصاً برای مادربزرگش که واقعاً براش سنگ‌تموم می‌ذاشت. ولی رابطه‌اش با پدر و مادرش – و مخصوصاً پدربزرگش – هیچ‌وقت خوب نبود. چون بچگی سخت و تلخی پشت سر گذاشته بود، اونم بیشتر به خاطر بی‌مهری همینا. حالا که خودش رو کشیده بالا، رو پای خودش وایساده و زندگی رو اون‌طوری که می‌خواست ساخته، فکر می‌کرد دیگه همه چی تموم شده. اما درست تو همین روزا، یه مرد به اسم ابوذر و پسرش ساعد، وارد زندگیش می‌شن. و باهاشون چیزایی رو با خودشون میارن که کم‌کم رازای گذشته‌ی خانواده رو رو می‌کنه… چیزایی که ممکنه همه چیزو عوض کنه.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان آن مادران این دختران

دانلود رمان ایگل و رازهایش

قسمتی از رمان

پاسار اعظم کلانتری بشین تا خود زاهدان بهشون نگاه کن! بخور و کمتر فکر کن. شیرین بالأخره لبخندِ کمرنگی به لب نشاند و پلاستیک را از دست او گرفت و بند کوله را روی دوش خود بالا کشید که امیرحسین با یادآوری این که شارژر گوشی را به او نداده کیف دستی اش را باز کرد و شارژر را برداشت و به طرف او دراز کرد اینم دستت باشه باتری تموم کرد باید بذاری چند ساعت شارژ بشه اگه تونستی کم ازش استفاده کن. کاری داشتی، پیام بدی به ساعتم نگاه نکن قبل از جدا شدن نگاهی دیگر به لباس او انداخت و بی حرف و با نگاه او را تا کوپه بدرقه کرد. از سوار شدن او که مطمئن شد خودش هم سوار شد و با پیدا کردن کوپه ای که در آن برای دو نفر جا رزرو کرده بود، روی صندلی خودش نشست و کیف دستی اش را هم کناری گذاشت و پلک روی هم گذاشت.

قرار بود به شهری بروند که خاطرات کم و کوتاهی از آنجا داشت اما به لطف بوتیک و خریدهایشان چند مشتری اهل زاهدان .داشت با یکیشان ارتباط گرفته و خیالش راحت بود وقتی برسند، جایی برای اقامت خواهند داشت. چشم باز کرد و پیامی برای شیرین فرستاد. میخواست او را وادار کند دست از خجالت بردارد و اگر چیزی خواست به او بگوید. جواب کوتاه ،شیرین ،امیدوارکننده بود. میخواست این دختر را به مادرش برساند و برای این رساندن، نیاز بود خطر کنند. دل نگرانِ چیزی بود که نمی دانست. سعی کرد با باز کردن صفحه ی گوشی و انتخاب فایل کتابی که خریداری کرده بود، سر خود را گرم کند. شیرین هم با برداشتن یادداشت کوتاهی که پروا برایش نوشته بود سعی کرد به یاد بیاورد که او چه زمانی فرصت پیدا کرد این یادداشت را برایش بنویسد و آن را داخل کوله اش بگذارد.

و با اصرار از او بخواهد وقتی از تهران دور شد، آن را بخواند. چسب روی پاکت کوچک سبزرنگ را باز کرد و برگی حاشیه دار را از داخل آن برداشت. پروا خوش خط بود و میدانست علاوه بر نقاشی کشیدن و طراحی چه طور بنویسد. شیرین پاهایش را جمع کرد و چهارزانو نشست و کوله پشتی اش را هم روی پاهایش گذاشت و شروع کرد به خواندنِ یادداشتی که چندان بلند نبود سلام شیرین جان ببخشید که دارم اینجوری و با یه یادداشت کوچیک بدرقه ت میکنم شاید از اول نباید این یادداشت رو مینوشتم و یا اینکه به دستت نمیرسوندم اما اصرار داشتم بخونی و بدونی و بعد، با چشمی باز تصمیم بگیری امیرحسین برخلاف اون رفتار نچسب و دوست نداشتنی، برای همه ی این خانواده عزیز و دوست داشتنیه حتی برای اون برادر احمق کوچیک،اش امیرسام ولی خاندان وصال یاد نگرفتن.

به هم عشق بورزن بلد نیستن دیگران رو دوست داشته باشن یا اگرم بلدش باشن، نمیتونن این مطلب رو بروز بدن منم مثل همونا سال هاست پاسار سکوت کردم اما این سکوت من برای بلد نبودن نیست؛ برای خالی بودنِ دستِ دل طرف مقابلم هست. اون ،آدم اهل دوست داشتن و محبت به جنس مخالف نیست ولی به نظر منی که همیشه حواسم به ش ،بوده به یقین میگم آدمایی عین امیرحسین دل نمیبندن ولی اگر ببندن تا آخر خط پای اون طرف میمونن حتی اگه کل دنیا جلوش بایستن، اون پا پس نمیکشه خلاصه این که اگر شد اون چیزی که قلب رنجور من ازش اطمینان پیدا کرده به زمخت بودنش چشم ندوز به کم محلیش اهمیت نده، قلب اش رو ببین. دوست نه چندان دلچسبات پروا نامه ای عجیب که برای بار اول که خواند، چیزی از مفهوم آن دستگیرش نشد سرش پر از سؤال شد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
امیرحسین همیشه تو فامیل عزیزدردونه بود، مخصوصاً برای مادربزرگش که واقعاً براش سنگ‌تموم می‌ذاشت. ولی رابطه‌اش با پدر و مادرش – و مخصوصاً پدربزرگش – هیچ‌وقت خوب نبود. چون بچگی سخت و تلخی پشت سر گذاشته بود، اونم بیشتر به خاطر بی‌مهری همینا. حالا که خودش رو کشیده بالا، رو پای خودش وایساده و زندگی رو اون‌طوری که می‌خواست ساخته، فکر می‌کرد دیگه همه چی تموم شده. اما درست تو همین روزا، یه مرد به اسم ابوذر و پسرش ساعد، وارد زندگیش می‌شن. و باهاشون چیزایی رو با خودشون میارن که کم‌کم رازای گذشته‌ی خانواده رو رو می‌کنه… چیزایی که ممکنه همه چیزو عوض کنه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    پاسار
  • ژانر
    عاشقانه، معمایی
  • نویسنده
    الف کلانتری
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    2393
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 1 بازدید
  • 55,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.