رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود رمان آن مادران این دختران pdf از بلقیس سلیمانی

 

دانلود رمان آن مادران این دختران pdf از بلقیس سلیمانی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی

خلاصه رمان آن مادران این دختران

ثریا سه ماهه باردار بود. شوهرش مرد. او ماند با یک دل شکسته و یک جانِ نارس. از گوران به تهران. از زنِ ساده به مادرِ جنگجو. آنا را با حقوق معلمی بزرگ کرد… تنها. حالا آنا بزرگ شده. سرکش. غریبه. دور. هر کلمه میانشان دیوار می شود. ثریا، خسته از تکرار، شک می‌کند: نکند تمام این سال‌ها، فقط می‌دوید… بیراه، بی‌ثمر، بی‌صدا.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان سوگند

دانلود رمان مستی

قسمتی از رمان

پاسخش را میدهد دبه هایش را که پر میکند با گردن کج و صدایی که میلرزد و گونه هایی که گل انداخته اند کتری مرد را پس میدهد. دبه هایش را برمی دارد و خداخدا میکند مسیرش با مرد یکی باشد برای همین می ایستد در پناه ساختمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پارک گردن میکشد و میبیند مرد با کتری و بطری آبش به سویش می آید دبه هایش را برمی دارد و راهی کوچه هشتم می شود فکر میکند مرد از آن دست آدم هایی است که کمکش میکند و محال است بی خیال از کنارش بگذرد سرش را میاندازد پایین و به سرعت و تا آنجا که پاهایش توان دارند تندوتند راه میرود تا کنار شکاف نمی ایستد و به پشت سرش هم نگاه نمیکند. دبه های آبش را کنار پیرمردها که حالا روی پله های آپارتمان سجاد نشسته اند میگذارد و به پشت سرش نگاه می کند مرد نیست کجا رفته؟

کوچه هفتم؟ کوچه نهم؟ کوچه هشتمی، نبود وگرنه این همه سال او را میدید این هم از آن حرف ها بود کدام یک از اهالی کوچه را میشناخت که او را بشناسد نه این که بشناسد به جا بیاورد هیچ کدام را اهالی آپارتمان خودش را هم نمیشناخت چه برسد به دیگران آقا بیژن را هم از بوی لجن و گهش می شناخت وگرنه اگر او را هم جایی میدید بیژن میگوید: «نه خسته بانو.»
پله ها را نفس زنان بالا میرود. قلبش آمده توی سرش و میتپد راست میگوید آنا، طبقه چهارم برای جوان ها هم زیادی بالاست چه برسد به او که حالا بیش از نیم قرن از عمرش گذشته و آن قدرها هم که گمان میکند سالم و سرحال نیست. غده را که دید گفت محال است. گفت بیبی خدابیامرز نود و شش سال عمر کرد و بابا همین حالا هشتاد و شش ساله است و مادر هشتاد ساله محال است در پنجاه و اندی سالگی، قبل از آنکه بازنشسته بشود.

و این دختر سرکش را سر و سامانی بدهد غزل خداحافظی را بخواند. بارها دست برد زیر گلویش و سعی کرد غده را بگیرد نبود، نیست توهم است مگر همه زندگی اش توهم نبوده این یکی هم توهم است. اگر آنا غده را ندیده بود اگر وحشت نکرده بود، اگر رنگ از رویش نپریده بود محال بود باور کند زیر گلویش غده ای به اندازه گردوی پوست کاغذی گورانی جا خوش کرده آنا که جیغ، کشید، خودش هم جیغ کشید. آنا دست هایش را از بالا برد زیر گلویش و گفت عضلات گردنش را شل کند و بعد غده را لمس کرد و گفت بیا قشنگ اندازه یه گردوئه» ایستاد جلوی آینه و آب دهانش را قورت داد و دید غده بالا و پایین می شود ناگهان چنگ انداخت زیر گلویش و بلندبلند گفت: «ننه سگ بی پیر، تو این جا چیکار میکنی آنا گفت «بزنگم درمانگاه ایلیاد
غده را نمیتوانست میان انگشت هایش نگه دارد.

فرار و آن طور که حس میکرد لزج بود، نشست جلوی آینه قدی جاکفشی مشت کوبید به سینه اش به زیر گلویش کس و کار درست و حسابی دارم که مریضیای این جوری بهم میدی آنا خندید و گفت: چیه خانم فیلسوف به غده کوچولوئه، کوچولو اندازه یه گردوی کوچولو بابا نسل مقاوم بابا نسل مبارز بابا، مرلوپونتی بابا بدن کدام،ب دن بدن، نداشت تا آن لحظه ای که غده را دید تا آن لحظه ای که چنگ انداخت زیر گلویش تا آن لحظه ای که پاهایش سست شد و ترس چنگ انداخت به شکم چربی گرفته اش بدن نداشت بدن بود توی آثار مرلوپونتی توی آثار سارتر توی آثار فمینیست ها توی پروپوزال تصویب شده اش توی رساله اش. دبه آب را میگذارد گوشه آشپزخانه کشوی یکی از کابینت ها را باز میکند و پارچه های کهنه را بیرون میکشد. سعی میکند درزهای باریک در بالکن را با پارچه پر کند موفق نمی شود.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
ثریا سه ماهه باردار بود. شوهرش مرد. او ماند با یک دل شکسته و یک جانِ نارس. از گوران به تهران. از زنِ ساده به مادرِ جنگجو. آنا را با حقوق معلمی بزرگ کرد... تنها. حالا آنا بزرگ شده. سرکش. غریبه. دور. هر کلمه میانشان دیوار می شود. ثریا، خسته از تکرار، شک می‌کند: نکند تمام این سال‌ها، فقط می‌دوید... بیراه، بی‌ثمر، بی‌صدا.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    آن مادران این دختران
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    بلقیس سلیمانی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    326
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 4 بازدید
  • 50,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.