دانلود رمان غزال pdf از Nia12
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: اجتماعی
این داستان، روایتیست از دنیای پیچیدهی غزال؛ دختری که یک تصادف، زندگیاش را از ریشه تغییر میدهد. با از دست دادن حافظهاش، غزال با ذهنی خالی اما احساسی تازه، پا به دنیایی میگذارد که پر از سوال بیجواب و رازهای پنهان است. او دیگر آن دختر سابق نیست. تغییراتی عمیق در باورها، رفتار و شخصیتش، اطرافیان را متحیر کرده. اما خودش از این دگرگونی بیخبر است… در دل این فراموشی، گذشتهای آرام آرام خود را نمایان میکند. رازهایی که شاید بهتر بود پنهان میماندند… آیا غزال میتواند با حقیقتی که منتظرش است روبهرو شود؟ یا این ذهن تازه، تاب واقعیت را ندارد؟ رمانی پر از رمز و راز، تغییر، هویت و کشف دوبارهی خود.
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان سیگار شکلاتی
دانلود رمان گندم
قسمتی از رمان
کسل قاشقو توی بشقاب چرخوندم و خیره به هویج های درشت سوپ بدمزه ی بیمارستان موندم مثل تمام روزهای قبل درگیر به کار انداختن ذهن خالی و پوچمی تو حال و هوای خودمم که در اتاق به شدت باز میشه تکون شدیدی میخورم و سیخ میشینم به مرده به مرد فوق العاده ژولیده آب دهنمو قورت میدم پشت سر مرد به زن چادری وارد اتاق میشه و سریع به بازوی مرد از روی لباس چنگ میزنه و زار میزند داداش تو رو خدا مگه نشنیدی دکتر چی گفت حالش بد میشه. داداش مرده که انگار اصلا حرفاشو نشنیده میاد سمتم دستش میاد سمت صورتم شوکه میکشم عقب و گوشه ی تخت جمع میشم با صدایی گرفته و پر از بغض میگه: غزالم منو نمی شناسی آدا یا تو نمی شناسی؟
با ترس نگاش میکنم این دیگه چی میگه صدای جیغ جیغوی دختر دوباره بلند میشه دادانی تو رو خدا بیا بریم نشنیدی دکتر گفت شوک براش بده؟ مرد که خودشو دایان معرفی کرده با عصبانیت داد میزنه مگه من لولو خرخرم که منو ببینه شو که بشه ؟؟؟ها؟؟؟ زنمه دوس دارم بیام ببینمش. دختر تحلیل رفته میگه واداش!!! دستم میره روی سینی تنگی نفس گریبان گیرم میشه و حس میکنم دارم خفه میشم. شوهر؟؟ دایانم؟ ؟ من زن شوهر دارم؟؟ به خودم فشار میارم تا شاید چیزی یادم بیاد اما… خالیه این مخ لعنتی خالیه سرم گیج میره و دستم روی سرم میشینه و چشام بسته میشه صدای جیغ دختره بلند میشه و میگه یا ابوالفضل. اقا من بهتون میگم شوک برای بیمار بده اونوقت شما میرین صاف جلوش می ایستید میگید شوهرشین
لطفا اون رو هم درک کنید. ذهن اون الان خالی خالیف میگید چیکار کنم آقای دکتر آنمیتونم تحمل کنم و این نگاه سرد و غریبشو ببینم انشا به زودی حافظشون برمیگرده… خدا کنه پس من دیگه اخطار نکنم جناب یوسفی؟؟ بله میتونم الان برم ببینمش؟ باز دردسر راه نمی اندازین چرا که نه فقط کمتر از ۵دقیقه چشم امرسی دکتر لطف کردین این چه حرفیه؟ شما و خانوادتون به گردن ماحق دارید این دیگه باید برم پیجم میکنن. چشم هام خود به خود بسته میشه بس من شوهر دارم حتما اون دختره هم خواهر شوهرمه… چشم هام از اشک خیس میشه. صدای باز و بسته شدن آروم در توی گوشم میپیچه پلک ها مو محکم فشار میدم صدای قدم های مرد میاد و بعد هم صدای صندلی کنار تختم صدای نفس های عمیقش میاد.
خوابی؟ چیزی نمیگم که پروفی میکنه و تلخ میگه شاید بهتر باشه بگم خوابید؟ مگه جز اینه که برات غریبم ؟؟ یک سال تا بات سوختم و رسوای عالم شدم که تهش چی بشه یه دعوای ساده ختم بشه به رفتنت از خونه و بعدم تصادف بعدشم همه چیز بشه مثل اول برات بشم به غریبه دوباره بوف میکنه و بعد بلند برای بیدار کردنم صدام میکنه غزال غزال خانم خانم آروم چشم هامو باز میکنم که به متلک بهم میگه: صبحتون بخیر چیزی نمیگم و به ساعت نگاه میکنم ام ساعت بعد از ظهر به روی خودم نمیارم و با اخم میگم: شما کی باشین؟ چشم هاشو میبنده تا عصبانیتشو کنترل کنه و منم فرصت میکنم قیافتو ببینم موهای مشکی رنگ لختی داره که ژولیده و بهم ریخته شده چشمهاش هم که الان بستست.