رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
مطالب محبوب
دانلود رمان تاج‌ بلورین pdf از شادی‌ موسوی

 

دانلود رمان تاج‌ بلورین pdf از شادی‌ موسوی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی

خلاصه رمان تاج‌ بلورین

من به دنیا آمدم تا ملکه باشم اما این، انتخاب من نبود. من با دیگران فرق داشتم؛ چیزی فراتر از تنم، فراتر از نقش‌هایی که برایم نوشته بودند. و همین، شد گناهم. قاضی با خشم حکم را فریاد زد. مرا یاغی نامیدند، از خود راندند، طردم کردند! من سر تسلیم فرود آوردم، تن به حکم دادم… و آنگاه که تاج از سرم فرو افتاد، صدای شکستنش، جهان را پر کرد. تاجی که هرگز واقعی نبود، پر از گوهر نبود، من هم هیچ‌گاه سزاوار آن نبودم… یا شاید، دنیا سزاوار من نبود.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان راننده سرویس

دانلود رمان شوفر

قسمتی از رمان

بهت زده فرمان را در دستانم می فشارم و تکان نمی خورم کسی به شیشه میکوبد. سر می چرخانم و او لب می زند خوبی خانوم؟ نفس عمیقی میگیرم و در را باز کرده و پیاده می شوم. مرد با تعجب نگاهم میکند و من با قدم های بلندی خودم را به عقب ماشین می رسانم. با دیدن وخامت اوضاع آه از نهادم بلند میشود. خامت اوضاع آه از نهادم بلند چیزیش نیست. خانوم خودم صافکار آشنا دارم سفارش میکنم برات عین روز اولش دربیاره این کارت … نمی خوام آقا نمی خوام. حالا جواب نیکا را چه میدادم دستش را پس می زنم و به سمت در باز ماشین میروم و گوشی ام را از روی صندلی بر می دارم. واسه چی به پلیس می خوای زنگ بزنی؟

چیزی نشده که آخه ماشین سالمه، شمام سالمی خدا رو شکر نگاهی به دوج شاسی بلند و غول پیکرش می اندازم که به زحمت خش افتاده بود نگاهم را از سر تا پایش می کشم و حرص میزنم ماشین شما بله! دستش را درون جیب شلوارش می برد و با نیشخندی می گوید: هرچی هزینه اش بشه تقدیمتون میشه بانو … اخم در هم میکشم و حین اینکه شماره ی نیکا را می گیرم چشم غره ای به او میروم گوش بده خانوم… زنگ نزن… گوشی را که کنارم گوشم میگذارم به ناگاه جلو می کشد تا گوشی را از دستم بکشد. وقتی دستم را عقب میکشم تا حلقم جلو می آید  و دستش که به سینه ام میخورد نفسم بند می رود. او از شوکه شدنم استفاده کرده و گوشی را از دستم می کشد.

– زنگ نزن خانوم… زنگ نزن میگم! با بهت به سمتش می چرخم و حس میکنم آتش زیر پوستم می چرخد آن قدر مشمئز شده بودم که دلم می خواست آن قسمتی از سینه ام که توسط او لمس شده را ببرم و کنار بیندازم. قدمی نزدیکش می روم و با خشم می غرم به چه جراتی به من دست زدی کثافت؟ ضربه ای به سینه اش زدم و نزدیک شدن کسی را حس کردم و ثانیه ای بعد شخص دیگری مقابلم ایستاده بود. برای دیدنش مجبور شدم سرم را بالا بگیرم و دروغ چرا هیکل تنومد و بزرگش لحظه ای نفسم را بند آورد چشمانش زیر عینک دودی سیاهش پنهان بود و این خوف بیشتری به دلم می انداخت. آروم باشین خانوم… من به جای ایشون ازتون معذرت می خوام. گمانم راننده اش بود که به با آمدنش عقب ایستاده و با ترس به او نگاه

میکرد استرس در صورتش موج می زد. دیگر او برایم مهم نبود انگار که مرد مقابلم تمام و کمال توجهم را برای خودش می خواست. – آقا من کاری نکردم میخواست به پلیس زنگ بزنه دختره ی کولی… ناگهان کف دست مرد به سینه ی راننده اش برخورد می کند و این ضربه آن چنان هم محکم به نظر نمی رسید اما مرد به عقب پرتاب شد و نیم تنه اش روی اتومبیل خودشان افتاد چرخید و خیلی آرام به سمتش رفت. عقب وایسا و از خانوم معذرت خواهی کن مرد راننده واقعا ترسیده .بود گمانم فقط من نبودم که از هیبت او خوف به دلم افتاده بود با رنگی پریده رو به من زمزمه کرد. از پشت سر می دیدمش شلوار و جلیقه ی کرم رنگ به همراه پیراهن مردانه ی سفید پوشیده بود که یک خط …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
من به دنیا آمدم تا ملکه باشم  اما این، انتخاب من نبود. من با دیگران فرق داشتم؛ چیزی فراتر از تنم، فراتر از نقش‌هایی که برایم نوشته بودند. و همین، شد گناهم. قاضی با خشم حکم را فریاد زد. مرا یاغی نامیدند، از خود راندند، طردم کردند! من سر تسلیم فرود آوردم، تن به حکم دادم… و آنگاه که تاج از سرم فرو افتاد، صدای شکستنش، جهان را پر کرد. تاجی که هرگز واقعی نبود، پر از گوهر نبود، من هم هیچ‌گاه سزاوار آن نبودم... یا شاید، دنیا سزاوار من نبود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    تاج‌ بلورین
  • ژانر
    عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده
    شادی‌ موسوی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    4828
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 81 بازدید
  • 55,000 تومان
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.